
به گزارش خبرنگار فرهنگی تابناک، قسمت هفدهم سریال «محکوم» ساخته سیامک مردانه، یکی از متراکمترین و عصبیترین اپیزودهای این مجموعه است؛ قسمتی که بیش از هر زمان دیگر، مخاطب را در دل یک آشفتگی روانی، اخلاقی و اجتماعی رها میکند. این قسمت نهتنها پیشبرنده خط اصلی داستان (گمشدن مهیار و تعقیب فرهاد) است، بلکه بهوضوح لایههای پنهان شخصیتهای داستان بهویژه نسرین، ادیب و بهرام را عریان میکند و نشان میدهد «محکوم» بیش از آنکه یک سریال جنایی صرف باشد، در حال تبدیلشدن به درامی درباره فروپاشی اعتماد و اخلاق در شرایط بحرانی است.
در این اپیزود، روایت بر محور اضطراب دائمی نسرین میچرخد؛ مادری که فرزندش در خطر است و هیچ سازوکار رسمیای پاسخگوی سرعت و عمق بحران او نیست. دیالوگهای طولانی، نفسگیر و اغلب بدون مکث، بهدرستی این بیقراری را منتقل میکنند. نسرین دیگر نه فقط با آدمربای احتمالی، بلکه با سیستم قضایی، دوستان قدیمی، همسر سابق و حتی خودش درگیر است. ساره بیات در این قسمت یکی از کنترلشدهترین و درعینحال فرسایندهترین بازیهایش را ارائه میدهد؛ بازیای که نه متکی بر اغراق، بلکه بر تداوم خستگی روانی است. نگاههای سرگردان، جملات نیمهتمام و تصمیمهای شتابزده او، بهخوبی تصویری از مادری میسازد که دیگر منطق برایش اولویت دوم است.
در نقطه مقابل، ادیب فروتن با بازی پژمان جمشیدی، در این قسمت بیش از همیشه در مرز درماندگی و خشم حرکت میکند. برخلاف انتظار اولیه از شخصیت ادیب بهعنوان مردی منطقیتر و متکی به قانون، این اپیزود نشان میدهد که او نیز در مواجهه با تهدید مستقیم علیه مهیار، به همان اندازه شکننده است. جمشیدی با حذف شوخیها و فاصلهگرفتن کامل از تیپهای آشنایش، موفق شده شخصیتی بسازد که فشار بیرونی، آرامآرام ستونهای درونیاش را میشکند. دیالوگهای تند او با نسرین و سپس با ادیب قضایی (شخصیت ادیب در مقام بازپرس یا مقام رسمی) بهخوبی تضاد میان «انسان بودن» و «قانونمدار بودن» را برجسته میکند.
یکی از نقاط قوت این قسمت، ورود جدیتر به جهان زیرزمینی و غیررسمی شهر است؛ قهوهخانه، واسطهها، معامله اطلاعات با پول و آدمهایی که همهچیز را «به شرط هزینه» جلو میبرند. این فضا نهتنها تعلیق داستانی را بالا میبرد، بلکه نقد اجتماعی سریال را نیز پررنگتر میکند: جایی که برای یافتن حقیقت، باید از مسیرهایی عبور کرد که خودشان آلودهاند. سکانسهای مربوط به پیدا کردن شماره فرهاد و چانهزنی بر سر پول، نمونهای موفق از نمایش فساد خرد و عادیشدهای است که در بطن زندگی روزمره جریان دارد.
شاید مهمترین رویارویی این قسمت، تقابل نسرین و بهرام باشد. مهران غفوریان در نقش بهرام، فاصلهاش را با تصویر کلیشهای «دوست خیرخواه» حفظ میکند و شخصیتی خاکستری، خودمحور و بهشدت مسئلهدار ارائه میدهد. گفتوگوی پایانی این دو، نهفقط تسویهحسابی شخصی، بلکه افشای یک زخم قدیمی است: اینکه انتخابهای گذشته، چگونه امروز به فاجعه منتهی شدهاند. دیالوگ نسرین که بهرام را متهم به «قربانیکردن بچه برای خودخواهی» میکند، از جمله لحظات کلیدی سریال است؛ لحظهای که اخلاق، عشق، حرفه و قدرت درهم میریزند.
از منظر ساختار، قسمت هفدهم شاید برای برخی مخاطبان به دلیل حجم بالای دیالوگ و کمبود اکشن فیزیکی، سنگین به نظر برسد، اما این انتخاب آگاهانه است. «محکوم» در این اپیزود، تعلیق را نه با تعقیبوگریز، بلکه با فشار روانی میسازد. ریتم کند اما فشرده، با محتوای داستان همخوان است: وقتی زمان برای شخصیتها کش میآید، روایت هم نفسگیر میشود.
در مجموع، قسمت هفدهم سریال مورد اشاره یکی از بالغترین قسمتهای آن است؛ قسمتی که نشان میدهد سازندگان بیش از آنکه نگران راضیکردن مخاطب با هیجانهای سطحی باشند، دنبال ترسیم موقعیتهای اخلاقی پیچیدهاند. این قسمت یادآوری میکند در دنیای اینقصه، هیچکس کاملاً بیگناه نیست و هر تصمیم، حتی از سر عشق، میتواند بهای سنگینی داشته باشد.
علی نعیمی