خبرآنلاین - فاطمه غریبی: بهرام امیراحمدیان، کارشناس مسائل اوراسیا، سفر مسعود پزشکیان، رئیس جمهور اسلامی ایران، را به ترکمنستان و قزاقستان سفری ارزشمند توصیف میکند و معتقد است در شرایطی که روابط ایران و اروپا رو به سردی رفته، تهران باید با نگاه رقابتی و واقعبینانه وارد آسیای مرکزی شود.
او تأکید میکند که نه این منطقه «حیات خلوت روسیه» است و نه میتوان از کشورها انتظار داشت روابطشان را بهخاطر ایران تغییر دهند؛ آنچه اهمیت دارد کاهش هزینههای ترانزیت، توسعه کریدورها، تقویت زیرساختها و حضور فعال بخش خصوصی است.
به گفته او، بدون اقتصاد پویا، در توسعه روابط میان کشورها نه فرهنگ جواب میدهد و نه سیاست.
در ادامه متن کامل گفتگوی «خبرآنلاین» را با بهرام امیراحمدیان، کارشناس مسائل اوراسیا، میخوانید.
*** ابتدا توضیحی درباره اهداف و اهمیت سفر رئیسجمهور، مسعود پزشکیان، به ترکمنستان و قزاقستان بدهید.
این سفر در شرایطی انجام میشود که ایران تحت فشار غرب قرار دارد و روابط با اروپا نیز به سردی گراییده؛ به همین دلیل سفر ارزشمندی است. قزاقستان کشوری بزرگ و از نظر اقتصادی بسیار مهم است؛ هم بهخاطر وسعت زیاد و هم بهدلیل تولید محصولات کشاورزی و دامی. از طرف دیگر، این کشور صادرکننده انرژی است و نقش مهمی دارد، زیرا با داشتن منابع معدنی بسیار گسترده-انواع مواد معدنی حتی اورانیوم-ظرفیتهای قابل توجهی در اختیار دارد. عضویت قزاقستان در «سازمان همکاری اقتصادی اوراسیا» هم نکته مهمی است.
ایران برای دسترسی زمینی به قزاقستان ناچار است از خاک ترکمنستان عبور کند؛ چون ارتباط زمینی مستقیم با قزاقستان ندارد. بنابراین اگر بخواهیم ارتباط جادهای یا ریلی با قزاقستان داشته باشیم، باید از ترکمنستان عبور کنیم؛ لذا ترکمنستان نیز یکی از مقاصد سفر است. اصولاً برای رسیدن به چهار کشور دیگر آسیای مرکزی نیز تنها گذرگاه ایران، ترکمنستان است؛ چون تنها کشور هممرز ما در آسیای مرکزی بهشمار میرود.
بههمین دلیل، ترکمنستان باید امکانات و تسهیلات لازم را برای روابط تجاری ایران با کشورهای آسیای مرکزی فراهم کند. یکی از مسائل، حق ترانزیت است. تا جایی که میدانم سالهاست برای هر کیلومتر عبور کامیون، یکونیم دلار دریافت میشود. برای نمونه، تجار ایرانی که به تاجیکستان-که با ما همزبان است-کالا صادر میکنند، باید از خاک ترکمنستان وارد ازبکستان و سپس وارد تاجیکستان شوند. فاصله دقیق را نمیدانم، اما تصورم این است که کامیون باید حدود ۱۵۰۰ دلار حق ترانزیت پرداخت کند و برای بازگشت نیز دوباره ۱۵۰۰ دلار بدهد؛ یعنی حدود ۳۰۰۰ دلار فقط هزینه عبور، علاوه بر هزینه حمل، سوخت، کامیون و راننده. این هزینه هنگفت، قیمت تمامشده کالاهای ایرانی را بالا میبرد و قدرت رقابت ما را کم میکند. در نتیجه خریداران در بازار مثلاً کالاهای ترکیه را که ارزانتر است ترجیح میدهند.
بنابراین رئیسجمهور باید این مسئله را با ترکمنستان حل کند و بگوید که باید همکاری بیشتری داشته باشیم و هزینه عبور کامیونهای ایرانی کمتر شود؛ چه برای ترانزیت و چه برای عوارض گمرکی. از گذشته هم با ترکمنستان بر سر گاز مشکلاتی داشتیم که امیدواریم اکنون حل شود. اگر بتوانیم روابط را تسهیل کنیم، به نفع ایران خواهد بود و میتوانیم در آسیای مرکزی جای محکمتری داشته باشیم و امکانات بهتری به دست آوریم.

در مورد قزاقستان از طریق دریا هم با هم ارتباط داریم؛ کشتیهای ما میان بنادر ایران و قزاقستان در رفتوآمد هستند. خط آهنی نیز وجود دارد که از قزاقستان آغاز میشود، از ساحل شرقی دریای خزر وارد ترکمنستان و سپس وارد ایران میشود. این مسیر میتواند برای حملونقل ریلی از چین نیز مورد استفاده قرار گیرد؛ چه از این مسیر و چه از مسیر سرخس. تاکنون چندین قطار از چین وارد ایران شده و قرار است ۱۰۰ قطار دیگر نیز بیاید. ایران هم برنامهریزی کرده محموله صادراتی برای بازگشت این قطارها فراهم کند؛ چون اگر قطار یا کامیون یکطرفه باشد، هزینه حملونقل دو برابر میشود و در اقتصاد حملونقل باید دوسربار باشد تا صرفه اقتصادی پیدا کند.
آقای پزشکیان و هیئت همراه باید درباره همین مسائل گفتوگو کنند. معمولاً روسای کمیسیونهای مشترک همکاری اقتصادی نیز همراه هیئتها حضور دارند، اما بهتر است-همانطور که در ترکیه و برخی کشورها مرسوم است-فعالان اقتصادی، مثل اعضای اتاق بازرگانی، نیز همراه باشند و حتی کمتر از مأموران دولتی استفاده شود، مگر در موارد ضروری. این فعالان اقتصادی حاضرند هزینه سفر را خودشان بپردازند و حتی بخشی از هزینههای دولت در چنین سفرهایی را تقبل کنند.
در نهایت میتوان گفت در شرایطی که اروپا موضع متفاوتی گرفته، هر سفر خارجی باید سفر اقتصادی باشد؛ دیگر سفرهای صرفاً شناختی یا فرهنگی فایدهای ندارد. اگر اقتصاد تقویت شود، آن روابط فرهنگی و تاریخی هم خودبهخود شکل میگیرد؛ اما بدون اقتصاد، هیچکدام از اینها نتیجه نمیدهد. اکنون باید درباره جادهها، حملونقل، ترانزیت، کریدورها، بنادر و بازار اتحادیه اقتصادی اوراسیا صحبت شود.
کشورهای آسیای میانه، نمیتوانند به همه نیازهای وارداتی ایران پاسخگو بدهند. مهمترین مسئله برای ما تکنولوژی است، اما آنها خود واردکنندههای تکنولوژی، هایتک و هوش مصنوعی هستند و به غرب وابستگی دارند. همچنین پول کشورهای این منطقه اغلب فقط در همان حوزه قابل استفاده است و اگر بخواهیم با جهان تعامل کنیم باید آن را به دلار تبدیل کنیم که هزینه زیادی دارد.
در نهایت میتوان گفت مبادلات میان ایران و این کشورها نمیتواند تمام نیازهای ما را برطرف کند، اما در عین حال بازار اوراسیا-با عضویت قزاقستان در کنار بلاروس، روسیه و ارمنستان-بازار نسبتاً مهمی است و باید همکاریها تسهیل شود. ثبات در مبادلات، کیفیت کالا و ثبات تجاری برای فعالان اقتصادی ضروری است تا بتوانند بازارهای خود را تثبیت کنند. از طرف دیگر، صادرکنندگان ایران نمیتوانند صادراتشان را بینهایت افزایش دهند چون در بازارهای دیگر هم حضور دارند.
البته ما نباید فکر کنیم که فقط ایران در این منطقه حضور دارد. ایالات متحده آمریکا، اروپا و چین نیز فعال هستند و چین بیش از همه حضور اقتصادی پررنگی دارد. دلیلش هم این است که چین واردکننده انرژی از آسیای مرکزی است، بهویژه از قزاقستان. علاوه بر این، ابتکار «کمربند و راه» که از سال ۲۰۱۳ در قزاقستان اعلام شد، همکاریهای گستردهای میان این کشورها ایجاد کرده است و بخش زمینی این کریدور اقتصادی نیز با مشارکت آسیای مرکزی پیش میرود.
در نهایت، ما باید به همکاریهای مشترک میان چین، قزاقستان، ایران، ترکیه و اروپا فکر کنیم. اقتصاد کشورهای آسیای مرکزی-بهویژه سه صادرکننده انرژی یعنی ازبکستان، ترکمنستان و قزاقستان-بر سه بازار اصلی استوار است: نخست، بازار شرق یعنی چین و آسیای شرقی؛ دوم، بازار غرب که از طریق دریای خزر و کریدورهای ترانزیتی به آذربایجان، قفقاز، ترکیه و اروپا متصل میشود و سوم، بازار شمال یعنی روسیه، که پیوندهای تاریخی و طولانی با این کشورها دارد؛ بهویژه در قزاقستان که بخش قابل توجهی از جمعیت مناطق مرزی روستبار هستند.
با توجه به این ویژگیها، نباید انتظار داشته باشیم که ایران بتواند همه نیازهای قزاقستان را تأمین کند یا قزاقستان همه نیازهای ما را پوشش دهد. این روابط نیازمند مطالعه دقیق است. البته من چند مطالعه خوب از اتاق بازرگانی دیدهام که درباره همکاری با قزاقستان انجام شده و بسیار ارزشمند است. همکاری ما و قزاقستان در دریای خزر نیز ظرفیت مهمی است. اگر بتوانیم در حوزههای مختلف با این کشور همکاری کنیم، قطعاً میتواند به توسعه صادرات ایران کمک کند، چون قزاقستان کشوری توانمند، قدرتمند و ثروتمند است.
افزون بر این، ارتباط ریلی و جادهای چین با اروپا نیز از مسیر قزاقستان و سپس از کریدور میانی میگذرد. خط آهنی که از قزاقستان به ترکمنستان میرود و سپس وارد ایران میشود نیز ظرفیت مهمی است که ایران روی آن کار میکند. قرار است صدها قطار از این مسیر وارد شوند و ایران باید از حالا به این فکر کند که چه کالایی میتواند صادر کند. وقتی قطار یا کامیونی از چین کالا وارد میکند، باید برنامهریزی کنیم که در مسیر برگشت حامل محمولههای صادراتی ایران باشد. این دو سر بار بودن هزینه حملونقل را کاهش میدهد و قیمت تمامشده کالا را رقابتیتر میکند.
*** با توجه به توضیحاتی که فرمودید و تأکیدی که بر ضرورت توسعه روابط اقتصادی ایران با کشورهای آسیای میانه دارید، چرا روابط ایران با کشورهای آسیای میانه تا امروز در سطحی محدود باقی مانده است؟ به عبارت دیگر، چه عواملی باعث شده این روابط، با وجود توجیه اقتصادی و اهمیت منطقهای، گسترش کافی پیدا نکند؟
روسیه، برخی کشورهای آسیای مرکزی و حتی آذربایجان، همگی صادرکننده نفت خام هستند. وقتی مقصد کشورهایی باشد که مصرفکننده انرژیاند، طبیعی است که آن کشورها نیاز خود را از همان صادرکنندگان تأمین میکنند و برای ما ظرفیت زیادی باقی نمیماند؛ بنابراین دامنه تجارت برای ایران بسیار محدود میشود.
ما در رسانههای خودمان اغلب انتظاراتی را مطرح میکنیم که با واقعیت اقتصاد این کشورها همخوانی ندارد. همانطور که گفتم، ساختار اقتصادی آنها مشخص است؛ بازارهایشان عمدتاً در شرق، غرب و در شمال، بهسمت روسیه است.
*** بنابراین میتوان گفت که استقبال آنها برای توسعه روابط اقتصادی با ایران محدود است؟
ببینید روابط اقتصادی را دولتها انجام نمیدهند؛ دولت فقط باید قوانین، زیرساختهای حقوقی، بانکی، بیمهای، حملونقل، جاده، مرز و... را فراهم کند. در نهایت، این بخش خصوصی است که تجارت را پیش میبرد زیرا کالا و کامیون برای بخش خصوصی است.
برای توسعه تجارت، کشور باید قوه قضائیه قدرتمند، دولت پاسخگو، امنیت جادهای و سهولت در تخلیه و بارگیری داشته باشد. وقتی دهها هزار تن کالا باید جابهجا شود، اگر جاده ناامن باشد یا مرزها روند پیچیدهای داشته باشند، تجارت شکل نمیگیرد.
از سوی دیگر، کشورهای آسیای مرکزی عمدتاً صادرکننده انرژی و مواد اولیهاند و صادراتشان را عمداً محدود نگه میدارند. ما نباید تصور کنیم که قادر خواهیم بود همه نیازهای آنها را تأمین کنیم یا همه بازارهایشان را در اختیار بگیریم. این منطقه محل رقابت است: ایالات متحده، اتحادیه اروپا، چین و کشورهای همسایه هم در آن حضور فعال دارند. چرا باید فکر کنیم همه بازار در اختیار ما قرار میگیرد؟
تجارت جهانی بر اساس رقابت شکل میگیرد؛ نه روابط سیاسی یا شعارهای دوستانه. کسی نمیآید به خاطر دوستی با کشور دیگر، از منافع خود صرفنظر کند؛ اگر این کار را بکند، اقتصادش مثل دوران شوروی آسیب میبیند.
اقتصاد سالم یعنی دو طرف، منافع خود را در نظر بگیرند. برای توسعه تجارت، قواعد روشن نیاز است: قوانین و مقررات شفاف، بانک و بیمه کارآمد، مرزبانی سریع، پنجره واحد واردات و صادرات، جادههای امن، پمپبنزین، مراکز خدماتی، امکانات استراحت در مسیر و امنیت بار در مسیر.
وقتی کامیون چپ میکند و مردم بار را غارت میکنند و ویدئوهایش پخش میشود، یعنی ناامنی داریم و این ناامنی تجارت را مختل میکند. وقتی امنیت و سهولت وجود نداشته باشد، شرکتها فوراً مسیر جایگزین انتخاب میکنند. بنابراین، محدودماندن روابط به ساختار اقتصاد آنها، رقابت موجود در منطقه، کمبود زیرساختهای ما و نبود بستر امن و پایدار برای تجارت مربوط است.
*** با توجه به حضور طرحهای بزرگی مانند «ابتکار کمربند و راه» از یکسو و تلاشهای آمریکا برای افزایش نفوذ در منطقه از سوی دیگر، برخی تحلیلگران معتقدند آسیای مرکزی به محل رقابت قدرتهای جهانی تبدیل شده است؛ حتی گاهی از آن بهعنوان «حیات خلوت روسیه» یاد میکنند. به نظر شما نقشآفرینی این قدرتها در آسیای مرکزی چگونه است و اساساً باید این حضور را رقابت دید یا تنش و تقابل؟
به نظر من نگاه نظامی یا امنیتی به این موضوع درست نیست. اینجا قرار نیست جنگی رخ بدهد؛ صحبت از رقابت است، نه تقابل. هر قدرتی که وارد منطقه میشود، برای بهرهگیری از ظرفیتهای آسیای مرکزی است. نباید بگوییم آسیای مرکزی حیات خلوت روسیه است. این کشورها مستقلاند و خودشان تصمیم میگیرند با چه کسی رابطه داشته باشند. درست است که برخی از آنها عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا هستند، اما مثلاً ترکمنستان عضو این مجموعه نیست و راه خود را میرود.
حضور آمریکا هم ماهیت نظامی ندارد؛ کسی با تانک وارد نشده است. آنها میآیند که فعالیت اقتصادی کنند. اگر موفق میشوند، باید بررسی کنیم که چرا. از نظر من دلیلش این است تکنولوژی، سرمایه، بانک، بیمه و همه زیرساختهای لازم را دارند. ما هم اگر میخواهیم در این رقابت حضور داشته باشیم، باید زیرساختها و استانداردهای لازم را فراهم کنیم.
برای مثال، صادرکننده باید کالای استاندارد ارائه کند، بستهبندی مناسب داشته باشد، برند قابل اعتماد بسازد. بازارهای خارجی ثبات میخواهند. طرف تجاری باید بداند که سالها میتواند یک کالا را وارد کشور ما کند، نه اینکه ناگهان یک بخشنامه گمرکی صادر شود و وارداتش ممنوع شود. این مسائل باعث بیاعتمادی در تجارت خارجی میشود.
*** نقشآفرینی اسرائیل در این منطقه را چگونه ارزیابی میکنید؟
من واقعاً نمیدانم چرا تا این اندازه درباره نقش اسرائیل در آسیای مرکزی بزرگنمایی میشود. اسرائیل مگر چه کار میتواند بکند؟ آیا میخواهد کامیونهای ما را بزند، رانندههای ما را دستگیر کند یا شرکتهای ما را تعطیل کند؟ آن هم مثل دیگر بازیگران فقط در حال رقابت است. همانطور که آنها رقابت میکنند، ما هم باید رقابت کنیم.
مردم آسیای مرکزی اساساً این نگاه ایدئولوژیک ما را ندارند؛ برایشان مهم است کالایی که میخرند کیفیت داشته باشد، بستهبندی مناسب داشته باشد و استاندارد باشد؛ حالا منشأ آن ایران باشد، اسرائیل باشد یا هر کشور دیگری، فرقی ندارد. مصرفکننده حق انتخاب دارد. ما مشکل را از جای دیگری میبینیم و تصور میکنیم حضور دیگران آمده تا جلوی ما را بگیرد، در حالی که ما خودمان بسیاری از اصول تجارت را رعایت نمیکنیم؛ از کیفیت و بستهبندی گرفته تا ثبات مقررات. گاهی کامیون بار میزنیم، میبریم، پاسخگو نیستیم. یا قوانین ما ناگهان تغییر میکند و اعتماد طرف خارجی از بین میرود.
دولت باید زیرساختهایی مثل بانک خوب، بیمه معتبر، بیمههای بینالمللی، جاده امن، استراحتگاههای استاندارد و قوانین شفاف را فراهم کند. امنیت مسیرها، رفع موانع و تسهیل تجارت ضروری است. اینها چیزهایی است که سالها دربارهاش صحبت شده اما کمتر عملی شده است.
*** بنابراین شما این مسائل و حضور قدرتهای مختلفی که برای توسعه تعاملات تجاری وارد منطقه میشوند را صرفا اقتصادی در نظر میگیرید؟
وقتی رئیسجمهور ایران به آسیای مرکزی سفر میکند، قرار است چه کند؟ آیا باید مثلاً به قزاقستان بگوید رابطهاش را با اسرائیل قطع کند؟ طبیعتاً چنین چیزی نه منطقی است و نه شدنی. به طور طبیعی هر کشوری-چه چین، چه آمریکا یا دیگر بازیگران-در کنار اهداف اقتصادی، اهداف سیاسی هم دارد؛ اما ما نباید روابط خود را به این مسائل گره بزنیم. وقتی رئیسجمهور به قزاقستان سفر میکند، قرار نیست بگوید با فلان کشور رابطه نداشته باشید. چنین چیزی نه قابل طرح است و نه مؤثر. ما باید منافع ملی دو کشور را در نظر بگیریم و بر همان اساس عمل کنیم.
در منطقه بازیگران متعدد حضور دارند؛ از جمله روسیه. نباید تصور کنیم روسیه به خاطر علاقه خاصی به ایران در کنار ماست؛ آنها هم منافع خودشان را دنبال میکنند. نمونهاش سوریه است: ایران هزینههای زیادی داده، شهدای فراوانی داشته، اما امروز روسیه پایگاههایش را حفظ کرده و ایران بسیاری از امکاناتش را از دست داده است. این یعنی ما باید هوشیارتر عمل کنیم.
اگر ما به کشورهای منطقه بگوییم که با این یا آن کشور رابطه نداشته باشید، طبیعی است که به ما میگویند این انتخاب ماست، شما کاری به روابط ما نداشته باشید. هر کشوری خودش تصمیم میگیرد دوست و دشمنش چه کسی باشد. ما باید تمرکزمان را بر توسعه روابط دوجانبه بگذاریم: اینکه چه کالاهایی صادر کنیم، چه خدماتی ارائه دهیم و چگونه نیازهای متقابل را تأمین کنیم.
ضمن اینکه روابط اقتصادی فقط به صادرات کالا محدود نیست. ایران در حوزه خدمات مهندسی، شرکتهای جادهسازی، ساختمانی و بندری نیز میتواند در منطقه فعال شود. اگر سرمایهگذار ایرانی امروز پولش را به دبی میبرد، میتواند در قزاقستان سرمایهگذاری کند؛ کشوری که تضمینهای لازم برای سرمایهگذاری را فراهم کرده است. این همکاریها به نفع دو طرف است و زمینههای زیادی برای آن وجود دارد.
سفارتخانهها هم برای همین ایجاد میشوند: برای توسعه روابط اقتصادی، سیاسی و فرهنگی. اما چون کشور ما از نظر اقتصادی توان چندانی ندارد، باید حسابشده عمل کنیم. هزینهکرد صرفاً فرهنگی-مثل برگزاری جشنوارههای فرهنگی یا چاپ کتاب-بدون پشتوانه اقتصادی نتیجه ندارد؛ تجربه رایزنیهای فرهنگی هم نشان داده که این هزینهها اغلب بیثمر بوده است. بنابراین، سفارتخانههای ما باید کارکرد اقتصادی داشته باشند؛ بخش کنسولی باید فعال باشد تا قراردادها را تسهیل و حقوق بازرگانان را پیگیری کند.
وقتی اقتصاد فعال شود، دیگر حوزهها هم تقویت میشوند؛ از جمله همکاریهای دانشگاهی. قزاقستان دانشگاههای بسیار معتبری دارد و ما میتوانیم در تبادل استاد و دانشجو مشارکت کنیم. در کنار آن، ظرفیتهای فرهنگی مشترکی مثل نوروز نیز وجود دارد؛ فرهنگی که هم در قزاقستان و هم در ترکمنستان جشن گرفته میشود. مسلمانبودن مردم، تاریخ مشترک و پیوندهای فرهنگی همگی زمینهساز همکاریهای بیشتر هستند.
۲۱۹/۴۲









