داریوش رعیت با بسط این قصه و تبدیل آن به یک نمایشنامه مدرن روانشناسانه توانسته است متنی پیچیده در فضای مالیخولیایی خلق کند.
نویسندهای نزد روانشناس میرود و میگوید زنی در کمد خانه او زندگی میکند. تا اینجا مرد نویسنده به گمان روانشناس دچار توهم است و شاید خواب دیده است اما در ادامه داستان پیچیده میشود. زن به مرد میگوید که او روانشناس را خیال کرده و شاید روانشناسی است که نویسنده بودن را خیال کرده است. روانشناس درمییابد که مرد نویسنده همان زنِ در کمد است و کتابهای مرد نویسنده را او نوشته است.... و باز در ادامه میبینیم که مرد نویسنده، روانشناس است و روانشناس، بیمار اوست.
چوانگ تسو به عبارتی اولین آنارشیست تاریخ است و این نمایش بر علیه خودش طغیان میکند و هر بار به مخاطب نشان میدهد که هر کدام از شخصیتها می تواند خواب دیگری باشد و شاید همه خواب راوی که اکنون، خود در این نمایش است و برعکس، حتی چوانگ تسو راوی نویسندهای است که خواب میبیند چوانگ تسو است.
حامد عقیلی توانسته است با بهرهگیری از سه بازیگر توانا؛ اتابک نادری، آرش نوذری و پریزاد سیف فضایی فانتزی ایجاد کند. او به جای آن که متن پیچیده موجود را در فضای رئالیسم جادویی یا هر سبک اجرایی دیگر تبدیل به نمایشی سختفهم و کسالتبار کند با استفاده از فضای فانتزی توانسته است اثری سرشار از تعلیق و قابل فهم ارائه دهد.
عقیلی هسته اصلی نوشته رعیت را دریافته است و با سادگی و اجتناب از تفاخر، با تجربه عمل کرده است، به پیچیدگی متن اکتفا کرده و تلاش کرده است با هدایت درست بازیگران و تحلیل عمیق از متن و شخصیتها، نمایشی بیپیرایه و ظریف بر صحنه ببرد.
استفاده از نورهای مناسب و دکور مینیمال در ایجاد فضای خیالی کارآمد است و امکان درک بهتر نمایش را ایجاد میکند. سینا ییلاقبیگی که در طراحی دکورهای مینیمال و فکرشده، صاحب سبک است، در این نمایش نیز به غیر از طراحی صحنه، با بهرهگیری از قابها توانسته است در میزانسنها یاریدهنده کارگردان باشد.
اتابک نادری با بازی رئالیستی و تولید شخصیتی خشک و رسمی در برابر آرش نوذری با سابقه کمدی که این بار شخصیتی فانتزی و دوستداشتنی خلق کرده است، برهمکنشی متعادل همراه با تعلیق داستانی تولید کردهاند و پریزاد سیف با بازی میانه، فانتزی- رئالیستی، این برهمکنش را تکمیل میکند.
انتخاب بازیگران میانسال برای چنین اجرای پیچیدهای گذشته از بهرهگیری از تجربه این بازیگران بر بحران میانسالی و پرسشهای فلسفی این محدوده سنی نیز استوار شده و نمایش را باورپذیرتر کرده است. همچنین انتخاب جواد اسماعیلی با توجه به فیزیک و سن او یک دوگانگی بین واقعیت و خیال ایجاد کرده که در تولید اتمسفر و فضای نمایش جا گرفته است، اما پرفورمر، خانمی که نقش پروانه را با استفاده از کروگرافی با حرکات بدنی بازی میکند بسیار خام عمل کرده و حتی در مواردی باعث بیرون افتادن تماشاگر از فضای نمایش میشود. حذف این قسمت گرچه لطمهای به نمایش وارد نمیکرد ولی حضورش میتوانست بر امر تماشایی و تولید زیباییپسندی تأثیرگذار باشد که متاسفانه گویا حامد عقیلی در این قسمت آن سختگیری را که در بقیه اجزای نمایش داشته، نداشته است. چه در انتخاب پرفورمر و چه در طراحی حرکتها، تا جایی که در قسمتی از اجرا فرم سماع انجام میشود و در بقیه قسمتها نیز طراحی حرکات از آن پیچیدگی که در روایت و کارگردانی شاهدیم جا میماند.
طراحی لباس مانند طراحی صحنه مینیمال است و بدون آن که بخواهد توجهای بیش از اندازه از مخاطب جلب کند، کارا و همراه.
نمایش «داستان چوانگ تسو»، یک نمایش فلسفی است که پرسش بزرگی را مطرح میکند، این پرسش در روابط بین فردی حائز اهمیت است و مخاطب پس از دیدن اثر با یک پرسش فلسفی ژرف از سالن خارج میشود، اما با لبخند.
تئاتر حامد عقیلی، تماشاگرش را هم به خنده وا میدارد و هم به تفکر، در واقع باید گفت یک کمدی فلسفی بر صحنه تئاتر شهر است.
*منتقد تئاتر
۲۴۲۲۴۲









