جمعه 21 آذر 1404
Thursday, 11 December 2025

جذابیت مرگبار پودر درخشان / درخشش پودر آبی چطور یک شهر را به کابوسی هسته‌ای فرو برد؟

خبرآنلاین پنج شنبه 20 آذر 1404 - 21:34
در شهری با خیابان‌های شلوغ و خانه‌های معمولی، هیچ‌کس انتظار ندارد که یک شی‌ء رها شده در ویرانه‌های یک کلینیک قدیمی بتواند مسیر زندگی صدها نفر را تغییر دهد. اما در اواخر دهه هشتاد میلادی، درست در قلب ایالت گویاس برزیل، چیزی رخ داد که بعدها به عنوان یکی از تلخ‌ترین نمونه‌های فاجعه رادیولوژیک گوئیانیا شناخته شد.

به گزارش خبرآنلاین، به نقل از یک‌پزشک، ماجرا با کنجکاوی ساده دو مرد آغاز شد، کنجکاوی‌ای که برایشان هم منبع درآمد بود و هم راهی برای یافتن اشیای قابل فروش. آنها نمی‌دانستند دستگاهی که از میان آوار بیرون می‌کشند، چیزی بیش از یک توده فلزی بزرگ است و سال‌ها پیش برای درمان بیماران سرطانی استفاده می‌شد.

در روزهای نخست، کسی از ماهیت خطرناک این دستگاه آگاه نبود. نشانه هشداردهنده‌ای دیده نمی‌شد، بویی حس نمی‌شد و چیزی که درون محفظه دستگاه پنهان بود، نه حرارت داشت و نه صدا. همین سکوت و بی‌خطری ظاهری باعث شد که پودر درخشانِ داخل آن توجه افراد مختلف را جلب کند. نور آبی ملایمی که از ذرات سزیم-۱۳۷ بیرون می‌زد، برای بسیاری عجیب و حتی زیبا بود. هیچ‌کس نمی‌دانست لمس آن چه پیامد هولناکی دارد.

در روزهای بعد، این پودر در خانه‌ها، خیابان‌ها و میان خانواده‌ها پخش شد و به تدریج نخستین نشانه‌های بیماری ظاهر شد. سرگیجه، تهوع و زخم‌های پوستی آغاز شدند و هیچ‌کس دلیل آن را نمی‌فهمید. با گسترش فاجعه رادیولوژیک گوئیانیا، روشن شد که یک اتفاق ساده چگونه می‌تواند به بحرانی تبدیل شود که اثراتش سال‌ها باقی می‌ماند.

منشأ یک فاجعه خاموش

دستگاهی که حادثه را رقم زد، یک سامانه تله‌تراپی (Teletherapy device) بود که برای پرتودرمانی بیماران سرطانی به کار می‌رفت. ماده رادیواکتیو داخل آن یک منبع سزیم-۱۳۷ (Cesium-137) با انرژی بالا بود که درون یک کپسول ضخیم محافظ قرار داشت. این دستگاه پس از بسته‌شدن کلینیک، در شرایط نامناسب رها شد، بدون آنکه مقام‌های مسئول آن را به شکلی ایمن منتقل یا خنثی کنند.

در نبود نظارت، دو مرد که معمولاً از بناهای متروکه برای یافتن آهن‌آلات و لوازم قابل فروش استفاده می‌کردند، دستگاه را هدف قرار دادند. آنها ابزار لازم برای انتقال و بازگشایی این دستگاه سنگین را داشتند اما هیچ دانشی درباره ماهیت حفاظتی آن نداشتند. تصور می‌کردند با قطعه‌قطعه کردنش می‌توانند آهن و قطعات داخلی آن را بفروشند. این روند چند روز ادامه یافت و هر چکش، هر برش و هر جابه‌جایی، دستگاه را به مرحله‌ای نزدیک‌تر کرد که لایه محافظ سوراخ شود.

جذابیت مرگبار پودر درخشان / درخشش پودر آبی چطور یک شهر را به کابوسی هسته‌ای فرو برد؟

پس از انتقال دستگاه به محل جمع‌آوری ضایعات، دو مرد تلاش کردند قلب فلزی آن را باز کنند. آنچه آنها نمی‌دانستند این بود که کپسول کوچک حاوی سزیم-۱۳۷ در برابر آسیب مکانیکی بسیار حساس است و با باز شدن آن، ماده‌ای که باید در اتاق‌های محافظت‌شده بیمارستانی استفاده می‌شد، مستقیماً در معرض دست و پوست انسان قرار می‌گیرد. زمانی که لایه محافظتی شکسته شد، پودر درخشانی ظاهر شد که در تاریکی، نوری آبی‌فام داشت. این همان ویژگی فلورسنت برخی ترکیبات سزیم بود که باعث شد پودر برایشان جذاب و بی‌خطر به نظر برسد.

تماس مستقیم با ماده پرتوزا، در همان لحظه نخست دُز شدیدی از تابش یون‌ساز (Ionizing radiation) به دست و بدن کسانی منتقل کرد. اما چون این تابش بی‌بو و بی‌محسوس است، افراد آلوده متوجه هیچ‌چیز نشدند. چندین ساعت نخست که گذشت، بدون احساس خطر، پودر را لمس کردند و حتی مقداری از آن را برای نشان دادن به دوستان و خانواده بردند. این انتقال اولیه، نقطه آغاز یک زنجیره آلودگی بود که بعدها ده‌ها خانه، اشیا و خاک مناطق مختلف شهر را آلوده کرد.

لحظه باز شدن کپسول، لحظه‌ای است که در مطالعات رادیولوژی به عنوان «نقطه شکست حفاظتی» شناخته می‌شود. زمانی که میان منبع پرانرژی و محیط انسانی هیچ مانعی باقی نمی‌ماند. این نقطه، آغاز بحرانی بود که به سرعت ابعادش از کنترل خارج شد.

گسترش آلودگی

پودر آبی‌رنگ سزیم-۱۳۷ در نگاه کسانی که از ماهیت آن اطلاعی نداشتند، چیزی زیبا، عجیب و ارزشمند بود. برخی آن را مانند سنگ قیمتی می‌دیدند و بعضی دیگر فکر می‌کردند شاید بتوان از درخشش آن استفاده تزئینی کرد. این جذابیت ظاهری باعث شد پودر از خانه‌ای به خانه دیگر منتقل شود. کودکان با آن بازی کردند، افراد آن را روی میز یا زمین پاشیدند و حتی مقداری از آن روی بدن یا لباس‌ها باقی ماند.

در همین مدت، نخستین نشانه‌های بالینی ظاهر شد. تهوع، اسهال، سردرد و زخم‌های پوستی، همگی علائم آغازین سندروم حاد پرتوی (Acute Radiation Syndrome) بودند. اما چون این علائم مشابه بیماری‌های رایج بودند، هیچ‌کس به عامل رادیولوژیک شک نکرد. برخی خانواده‌ها که بیشترین تماس را داشتند، ظرف چند روز دچار ضعف شدید شدند و زخم‌هایشان عمیق‌تر شد.

در آن روزها، شهری پرجمعیت شاهد گسترش نامرئی یک خطر بود. آلودگی نه از طریق هوا یا آب، بلکه از طریق دستان آلوده، لباس‌ها، وسایل خانه و تماس نزدیک انسانی منتقل می‌شد. بدون آگاهی از ماهیت سزیم-۱۳۷، رفتارهای روزمره مانند نشستن روی صندلی، غذا خوردن یا خوابیدن کافی بود تا تشعشع به بدن افراد وارد شود. این چرخه نامرئی، یکی از پیچیده‌ترین الگوهای انتشار در فاجعه رادیولوژیک گوئیانیا بود.

وقتی خانواده‌ها به مراکز درمانی مراجعه کردند و پزشکان با مجموعه‌ای از علائم عجیب، زخم‌ها و کاهش شدید شمارش سلول‌های خونی روبه‌رو شدند، احتمال وجود یک عامل سمی یا عفونی مطرح شد. اما در یک بیمارستان، پزشکی که سابقه کار با مواد پرتوزا داشت، احتمال آلودگی رادیولوژیک را مطرح کرد. همین حدس آغاز تغییر روند بحران بود.

وقتی دستگاه‌های سنجش پرتوزی وارد عمل شدند، رقم‌های غیرقابل‌باوری ثبت شد. آلودگی نه تنها محدود به افراد، بلکه در خانه‌ها، کف خیابان و حتی لباس‌های شسته‌شده در حیاط‌ها دیده شد. دولت برزیل منطقه را قرنطینه کرد و تیم‌های ویژه برای جمع‌آوری خاک آلوده، تخریب ساختمان‌ها و دفن ایمن زباله‌های رادیواکتیو وارد شهر شدند. این عملیات ماه‌ها طول کشید و شامل انتقال هزاران تن خاک و مصالح بود.

در همان زمان، بیمارستان‌ها تعداد زیادی مراجعه‌کننده داشتند که نیازمند درمان فوری علائم پرتوزایی بودند. برخی از افراد به‌قدری دُز بالایی دریافت کرده بودند که امکان نجاتشان وجود نداشت و چهار نفر جان خود را از دست دادند. این حادثه، جامعه پزشکی و دولتی را با حقیقت تلخ ضعف در مدیریت مواد پرتوزا روبه‌رو کرد و بعدها ساختارهای جدیدی برای نظارت بر منابع رادیولوژیک ایجاد شد.

در روزهای پس از تماس مستقیم با سزیم-۱۳۷، نخستین نشانه‌های سندروم حاد پرتوی (Acute Radiation Syndrome) با شدتی ظاهر شد که پزشکان را شگفت‌زده کرد. این نشانه‌ها نتیجه تأثیر تابش یون‌ساز (Ionizing radiation) بر سلول‌های بنیادی مغز استخوان بود. کاهش گلبول‌های سفید باعث ضعف سیستم ایمنی شد و بدن افراد در برابر عفونت‌ها آسیب‌پذیر گردید. در برخی بیماران، شمار گلبول‌های سفید به سطحی رسید که کوچک‌ترین عامل می‌توانست به التهاب گسترده و عفونت شدید تبدیل شود.

زخم‌های پوستی در نقاط تماس مستقیم با پودر سزیم-۱۳۷ به شکل سوختگی‌های عمیق ظاهر شدند. این زخم‌ها برخلاف سوختگی‌های معمول، ناشی از آسیب حرارتی نبودند بلکه به دلیل تخریب تدریجی سلولی بر اثر تابش بودند. پوست برخی بیماران در گذر زمان نکروز شد و بافت‌های زیرین در معرض فرسایش قرار گرفتند. پزشکان با وجود تلاش برای کنترل عفونت و کمک به ترمیم بافت‌ها، با روندی روبه‌رو بودند که معمولاً در بیماران مبتلا به تابش‌های بسیار شدید مشاهده می‌شود.

وقتی در رسانه‌ها اعلام شد که آلودگی رادیواکتیو در سطح شهر گسترش یافته است، موجی از ترس اجتماعی شکل گرفت. بسیاری از مردم، بدون داشتن اطلاعات علمی درباره ماهیت سزیم-۱۳۷، تصور می‌کردند هر فردی که به بیمارستان مراجعه کرده، خطری بالقوه برای دیگران است. همین برداشت نادرست باعث ایجاد انگ اجتماعی (Social stigma) شد. برخی خانواده‌ها حتی از ورود بستگان خود که در مناطق آلوده زندگی می‌کردند جلوگیری کردند.

افرادی که در فاجعه دخیل نبودند، گاهی قربانی سوء‌برداشت عمومی شدند. رانندگان تاکسی از سوار کردن ساکنان محله‌های آلوده خودداری می‌کردند. در فروشگاه‌ها، کارکنان از تماس نزدیک با مشتریان نگران بودند. حتی دانش‌آموزانی که در مدرسه با سایر کودکان ارتباط داشتند، مورد پرهیز قرار گرفتند. این رفتارها فشار روانی گسترده‌ای بر خانواده‌های آلوده وارد کرد و روابط انسانی را مختل ساخت.

در کنار این نگرانی‌ها، برخی افراد احساس گناه شدید داشتند. کسانی که پودر را به دوستان یا اعضای خانواده نشان داده بودند، با آگاهی از پیامدها، خود را عامل بدبختی دیگران می‌دانستند. برخی دچار اضطراب مزمن (Chronic anxiety) شدند و برای سال‌ها احساس عدم امنیت نسبت به سلامت خود داشتند. واژه «آلودگی» در ذهن آنها به یک تصویر دائمی از خطر تبدیل شده بود.

این پیامدهای اجتماعی به روشنی نشان می‌دهد که اثر یک فاجعه رادیولوژیک محدود به دُز تابش نیست، بلکه در تار و پود روابط انسانی نفوذ می‌کند. بازسازی اعتماد در جامعه سال‌ها طول کشید و حتی پس از پایان عملیات پاکسازی، برخی ساکنان هرگز به محله‌های خود بازنگشتند.

این فاجعه تنها به دلیل باز شدن یک دستگاه پزشکی رخ نداد، بلکه وجه پنهانی داشت که بعدها تحلیلگران رادیولوژی آن را «زنجیره رویدادهای کوچک اما انباشته‌شونده» نامیدند. هر حلقه از این زنجیره، از رهاشدن دستگاه در کلینیک متروکه گرفته تا نبود تابلو هشدار، تا ناآگاهی دو مرد و جذابیت نور آبی سزیم-۱۳۷، به تنهایی شاید بی‌خطر به نظر برسد اما کنار هم قرار گرفتنشان وضعیتی ساخت که برای شکستن آن تنها یک حرکت کوچک کافی بود. در بسیاری از پرونده‌های مشابه جهان، چنین انباشت تصادفی به ندرت دیده می‌شود و به همین دلیل، حادثه گوئیانیا در مطالعات مدیریت بحران به نمونه‌ای منحصربه‌فرد تبدیل شده است.

در ادامه بررسی‌ها، تیم‌های بین‌المللی کشف کردند که بخشی از آلودگی از طریق مسیرهایی منتقل شد که در نگاه نخست غیرقابل تصور بودند. برای مثال، یکی از خانه‌ها به دلیل انتقال پودر سزیم از طریق بند لباس‌ها آلوده شده بود. همین انتقال ساده نشان داد که در یک فاجعه رادیولوژیک، رفتارهای روزمره‌ و کاملاً عادی می‌تواند نقش چندبرابری در گسترش آلودگی داشته باشد. این یافته باعث شد روش‌های جدید پاکسازی و کنترل ثانویه در دستورالعمل‌های جهانی وارد شود.

جالب‌تر اینکه، بسیاری از مردم شهر سال‌ها بعد گزارش کردند که تغییر نگرششان نسبت به علم، فناوری و نظام نظارتی از همان دوران آغاز شد. آنها از حادثه به عنوان نقطه‌ای یاد می‌کردند که ترس و آگاهی در کنار هم قرار گرفتند. برخی از بازماندگان بعدها همکاری فعالانه‌ای با دانشگاه‌ها و نهادهای علمی داشتند و روایت‌هایشان به منبع آموزشی ارزشمندی تبدیل شد. از دید اجتماعی، این یکی از معدود فجایع رادیولوژیک جهان است که جامعه آسیب‌دیده، نه تنها به سمت انفعال نرفت بلکه بخشی از ساختار بازآموزی و اصلاح مقررات شد. این مسیر کمتر دیده شده، وجه انسانی و عمیقی از ماجرا را آشکار می‌کند که در گزارش‌های فنی کمتر بازتاب یافته است.

۵۸۵۸

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.