به گزارش خبرنگار مهر، مرجان فولادوند نویسنده، و پژوهشگر ادبیات و اسطوره و نویسنده آثاری چون رمان سه جلدی «هفت جاویدان» و «آرش حکایت تیر انداختن مرد قصهگو» در گفتوگویی کوتاه از دیدگاه خود درباره نقش کانون پرورش فکری در تشویق و تقویت عادت به مطالعه برای نسل جدید گفت.
او که سالها در حوزه مطبوعات و نویسندگی و نیز، نقد و آموزش ادبیات فعالیت کرده و از چهرههای شناختهشده این عرصه بهشمار میرود، ضمن اشاره به جایگاه شصتساله کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، بر اهمیت پایبندی به بنیادهای فکری کانون از زمان تاسیس این نهاد بزرگ فرهنگی تأکید کرد.
فولادوند که خود از اعضای قدیمی کانون بوده در این گفتوگو بیش از هر چیز بر وفاداری به روح کانون تاکید داشت. شناخت و پایبندی به آن چیزی که موجب می شود اصطلاح «کانونیها» به معنی شیوهای خاص برای مواجهه با کودکان و نوجوانان و ترویج کتاب و فرهنگ از راههای خلاق، مشهور شود.
او در پاسخ به این سئوال که نسل دهه هشتاد و نودی کتاب نمیخوانند؟ گفت: میدانم پاسخ به این پرسش بسیار تکراری و کلیشهای است و بلافاصله تقصیر را به گردن فضای مجازی میاندازیم اما قبل از صادر کردن این حکم خوب است به آمار رو به رشد مطالعه در کشورهای توسعه یافته نگاه کنیم. رشد ۴۰۰ درصدی مطالعه در دوران کرونا در انگلستان که دسترسی بیشتر و متنوعتری هم به سرگرمی دارند نشان داد تقصیر پایین بودن سرانه مطالعه را به گردن سرگرمیها و فضای دیجیتال انداختن چه اندازه ناقص و اشتباه است. باید دلیل را در جایی خیلی عمیقتر و اثرگذارتر جستجو کرد، در سیستم کلان آموزش و پرورش.
آموزش و پرورش، عامل اصلی کتابنخواندن بچهها
نویسنده کتاب «به هایهای خندیدن» مهمترین مانع کتابخوان شدن بچهها را ساختار آموزشی و مدرسه دانست و گفت: به نظر من بزرگترین مانع، آموزش و پرورش است. سیستم آموزشی ما در قدم اول کودک را با متنهایی روبهرو میکند که نه لذتبخشاند، نه حرفهای انتخاب شدهاند، نه تجربه خوشایندی از خواندن ایجاد میکنند. از همان ابتدا فرصت تجربه لذت از مطالعه را از بچهها میگیریم. حالا به این دلیل قدیمی مشکل جدید این سالها را هم علاوه کنید، افت شدید مهارت خواندن در کودکان ایرانی. وقتی کسی نمیتواند درست و روان بخواند، معنی کلمات را درک نمی کند یعنی آموزش و پرورش علاوه بر تمام موانع دیگر بر سر راه عادت به مطالعه، ابزار اصلی یعنی مهارت خواندن را هم به درستی به کودکان آموزش نمیدهد. کودکانی که نمیتوانند به راحتی بخوانند چطور ممکن است از مطالعه لذت ببرند؟
وی ادامه داد: در حالی که در دنیا، کشورهایی با سرگرمیهای گستردهتر و فناوری قویتر، همچنان شیب رشد مطالعه دارند، چرا؟ چون مسیر دسترسی و آشنایی با کتاب درست برنامهریزی شده است. ما بچهها را وارد سیستمی میکنیم که فقط از آنها حفظ کردن میخواهد. مطالعهکردن، تفکر انتقادی، لذت بردن از متن حتی توان روانخوانی حذف میشود. طبیعی است که بعدها برگرداندن این نسل به سمت خواندن، بسیار سخت خواهد بود.
کانون اگر به اساسنامهاش وفادار بماند، بیرقیب است
نویسنده «ماه مهربان» با اشاره به شصتسالگی کانون، نقش این نهاد را «تعیینکننده و بیبدیل» خواند و گفت: کانون اگر به اساسنامه اولیهاش وفادار بماند، یکی از مهمترین نهادهای فرهنگساز ایران است. نام کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، آشکار میکند رسالتش چیست. هرجا به همین روح وفادار مانده، بهترین و استانداردترین تجربه کتابخوانی را ارائه داده است.
وی افزود: کتابخانههای کانون و مربیانش یکی از لذتبخشترین و مؤثرترین مسیرهای مواجهه کودکان با کتاب را فراهم میکنند. این مدل هنوز هم کاملاً جواب میدهد. مشکل از جایی شروع میشود که ساختارهای بیرونی میخواهند کانون را از روح خودش دور کنند و به سمت کارکردهای آموزشی و مدرسهای ببرند.
فولادوند با انتقاد از برخی دخالتها ادامه داد: وقتی مدام کانون را به سمت آموزشمحوری و نگاه تکبعدی هدایت میکنند، خلاقیت مربیان محدود میشود. کانون زمانی بهترین است که مربی فرصت خلاقیت داشته باشد و بچه از مسیر تجربه و لذت وارد کتاب بشود، نه از مسیر اجبار.
پیشنهاد فولادوند به کانون در شصتسالگی
نویسنده کتاب «رستم و اسفندیار» در پاسخ به اینکه «پیشنهاد شما به کانون در شصتسالگی چیست؟» گفت: وفادار بمان! وفادار به بنیانهای فکریات. به «کانونی» بودن! به همان نگاهی که از سال ۱۳۴۴ کانون را ساخت، به همان تجربههای هوشمندانه اولیه. من تاریخ اینجا را میشناسم، روی آن کار کردهام و دربارهاش مقاله نوشتهام؛ این بنیاد آنقدر درست طراحی شده که هنوز کار میکند. شرطش این است که روح و اصلتش را رها نکنیم.
فولادوند در پایان تأکید کرد و گفت: این حرف از سر شعار نیست؛ از دل شناخت و مطالعه میگویم. کانون یکی از معدود نهادهایی است که اگر دستکاریاش نکنند، هنوز میتواند نسلها را کتابخوان و خلاق بار بیاورد.









