دوشنبه 17 آذر 1404
Monday, 08 December 2025

دیپلماسی گداخت: فرصت‌ها و محدودیت‌های ایران در همکاری‌های شرق آسیا

خبرآنلاین دوشنبه 17 آذر 1404 - 13:43
گداخت هسته‌ای یا همجوشی، به‌تدریج در حال تثبیت جایگاه خود به‌عنوان یکی از کانون‌های اصلی رقابتِ آینده در حوزه انرژی و فناوری‌های پیشرفته است. هرچند تا دستیابی به تولید برقِ تجاری از این مسیر هنوز فاصله وجود دارد، جهت‌گیری جهانی آن روشن و رو به گسترش است: کشورهایی که از امروز در این عرصه سرمایه‌گذاری هدفمند داشته باشند و خود را به شبکه‌های علمی و صنعتی مرتبط متصل کنند، در معماری نوین انرژیِ جهان از موقعیتی اثرگذارتر برخوردار خواهند شد.

در مورد ایران نیز گداخت را نمی‌توان صرفاً یک برنامه پژوهشی قلمداد کرد. این حوزه، به‌صورت طبیعی وارد قلمرو «دیپلماسی فناوری» می‌شود؛ فضایی که در آن همکاری‌های علمی، منافع اقتصادی و ملاحظات سیاسی در هم تنیده‌اند و نیازمند تدبیر و نگاه راهبردی هستند. در این چارچوب، شرق آسیا و به‌ویژه چین، به‌عنوان یکی از بازیگران کلیدی و روبه‌پیش، می‌تواند در شکل‌دهی به مسیر همکاری‌های آینده نقشی تعیین‌کننده داشته باشد.

شرق آسیا در معادله گداخت؛ چرا چین محور تعیین‌کننده است؟

شرق آسیا در دهه اخیر به یکی از کانون‏های اصلی توسعه فناوری و مهندسی گداخت در جهان تبدیل شده است. چند ویژگی این منطقه را برجسته می‌کند:

  • سرمایه‌گذاری‌های کلان و مداوم دولتی در گداخت،
  • پیوند نزدیک پژوهش با صنعت و توان ساخت تجهیزات پیچیده،
  • حرکت از آزمایش‌های علمی به سمت پروژه‌های مهندسی و نیروگاهی.

در میان کشورهای شرق آسیا، چین از جایگاهی ممتاز برخوردار است. این تمایز از آن روست که پکن گداخت را نه به‌عنوان یک برنامه پژوهشی محدود، بلکه در قالب یک طرح ملیِ بلندمدت و راهبردی دنبال می‌کند؛ طرحی که با افق‌های توسعه‌ای گسترده و جایگاه آینده چین در نظم انرژی و صنعت جهانی پیوند خورده است. در این نگاه، فناوری گداخت نقشی تعیین‌کننده در شکل‌دهی به توازن قدرت صنعتی و فناوریِ دهه‌های پیش‌رو دارد و از این رو، چین بر آن است که در این عرصه در موقعیتی پیشرو باقی بماند.

بر پایه‌ی این ملاحظات، اگر ایران بخواهد دیپلماسی فناوریِ گداخت را به‌عنوان بخشی از راهبرد بلندمدتِ امنیت انرژی و ارتقای جایگاه صنعتی خود تعریف کند، تمرکز بر چین نه صرفاً یک انتخاب مطلوب، بلکه گزینه‌ای با بیشترین وزن راهبردی و کمترین اصطکاک عملیاتی است. چین امروز گداخت را در پیوندی منسجم میان علم، صنعت و قدرت ملی پیش می‌برد؛ پیوندی که از یک‌سو ظرفیت تولید دانش و تجربه‌ی مهندسی را در مقیاس بزرگ فراهم کرده و از سوی دیگر، آن را به میدان تثبیت موقعیت ژئوپلیتیک و فناوریِ آینده تبدیل ساخته است.

برای ایران، همکاری با چنین بازیگری دو کارکرد هم‌زمان دارد: نخست، اتصال به یکی از پرشتاب‌ترین کانون‌های تولید و انباشت فناوریِ گداخت و کوتاه‌کردن مسیر یادگیری از طریق مشارکت در پروژه‌های واقعی و نه صرفاً مطالعاتی؛ دوم، ایجاد امکان مشارکت مرحله‌ای و هدفمند در زنجیره‌ی ارزشِ گداخت و فناوری‌های هم‌زاد آن، به شکلی که همکاری از سطح تبادل علمی فراتر رفته و به ظرفیت‌سازی صنعتی و اقتصادی منتهی شود.

از این منظر، چین به‌طور طبیعی باید در مرکز نقشه‌ی تعاملات ایران در حوزه‌ی گداخت قرار گیرد؛ اما نه با رویکردی کلی و نمادین، بلکه با معماری «همکاری‌های گام‌به‌گام»، مزیت‌محور و قابل دفاع در سطح بین‌المللی. تنها در چنین چارچوبی است که دیپلماسی گداخت می‌تواند برای ایران به اهرمی پایدار در مسیر آینده‌ی انرژی، فناوری و قدرت صنعتی کشور تبدیل شود.

فرصت‌های ایران در همکاری گداخت با چین

همکاری ایران و چین در حوزه گداخت، اگر با طراحی واقع‌بینانه و هدفمند دنبال شود، می‌تواند به مجموعه‌ای از فرصت‌های چندلایه منتهی گردد که هم به ارتقای توان علمی کشور کمک می‌کند و هم به شکل‌گیری ظرفیت صنعتیِ مرتبط با فناوری‌های پیشرو می‌انجامد. مهم‌ترین این فرصت‌ها را می‌توان در سه محور زیر صورت‌بندی کرد:

  • دسترسی به چرخه‌ی کامل «دانش تا مهندسی»

مزیت چین در گداخت تنها در سطح پژوهش‌های نظری یا ثبت رکوردهای آزمایشگاهی خلاصه نمی‌شود؛ چین در حال ساخت یک چرخه‌ی کامل است که از فیزیک پلاسما و طراحی سامانه‌ها تا مهندسی تجهیزات و بهره‌برداری پایدار را در بر می‌گیرد. برای ایران، مشارکت در چنین چرخه‌ای به معنای ورود به میدان «یادگیری فناورانه واقعی» است؛ یعنی جایی که دانش ضمنی، استانداردهای مهندسی و تجربه‌ی عملیاتی هم‌زمان منتقل می‌شوند. این دسترسی می‌تواند فاصله‌ی ایران را از مرحله‌ی پژوهش منفرد به سمت توسعه‌ی فناوریِ نظام‌مند کوتاه کند.

  • امکان تعریف همکاری‌های مرحله‌ای و کم‌ریسک

با توجه به پیچیدگی سیاسی همکاری‌های هسته‌ای، الگوی مناسب برای ایران و چین، حرکت ماژولار و گام‌به‌گام است: پروژه‌های مشخص، با خروجی‌های مستقل و قابل ارزیابی، که در هر مرحله قابلیت توسعه یا توقف داشته باشند. این مدل همکاری دو مزیت راهبردی دارد:

  1. ریسک سیاسی و ادراکی را کاهش می‌دهد، چون هر پروژه در چارچوب صلح‌آمیز و فنی قابل دفاع تعریف می‌شود.
  2. همکاری را از نوسانات سیاسی مصون‌تر می‌کند و امکان تداوم «انباشت تجربه» را فراهم می‌آورد.
  • تقویت زنجیره‌ی فناوری‌های پیشرفته و دانش‌بنیان داخلی

گداخت یک فناوریِ تک‌محصولی نیست؛ بلکه پیشران مجموعه‌ای از فناوری‌های هم‌زاد است: مواد پیشرفته و مقاوم، ابررساناها، الکترونیک قدرت، سامانه‌های خلأ و برودتی، ابزار دقیق و کنترل بر پایه هوش مصنوعی.

ایران در برخی از این حوزه‌ها از ظرفیت‌های تثبیت‌شده و قابل اتکا برخوردار است و در برخی دیگر نیز از امکان جهش و توسعه‌ی سریع بهره‌مند است. همکاری با چین می‌تواند این ظرفیت‌ها را در قالب پروژه‌های مشترک فعال کند و به‌گونه‌ای تدریجی، ایران را از نقش صرفِ دریافت‌کننده‌ی دانش، به جایگاه شریکِ توسعه‌دهنده و حتی تأمین‌کننده‌ی بخش‌ها و زیرسامانه‌های غیرحساس ارتقا دهد. به‌عبارت دیگر، دیپلماسی گداخت با چین می‌تواند به دیپلماسی «صنایع پیشرفته» تبدیل شود؛ مسیری با دستاورد فناورانه و منتهی به خلق ارزش اقتصادی و صنعتیِ پایدار برای کشور در افق بلندمدت.

فرصت اصلی ایران در همکاری فناورانه با چین، صرفاً دریافت دانش نیست؛ بلکه «اتصال به یک قطبِ در حال صنعتی‌شدن» و بهره‌گیری از آن برای ساختن ظرفیت ملی است. اگر این همکاری‌ها با رویکرد مرحله‌ای، مزیت‌محور و متکی بر فناوری‌های هم‌زاد طراحی شوند، می‌توانند همزمان سه هدف را محقق کنند: شتاب‌دهی به یادگیری فناورانه، کاهش هزینه‌ی مسیر توسعه و تقویت بنیان صنایع پیشرفته داخلی.

با این حال، تبدیل این ظرفیت‌ها به همکاری پایدار، نیازمند درک دقیق ملاحظات سیاسی و نهادیِ حاکم بر این حوزه است.

محدودیت‌ها و واقعیت‌های سیاسی

همکاری در حوزه گداخت با وجود ماهیت صلح‌آمیز و انرژی‌محور آن، در خلأ سیاسی شکل نمی‌گیرد. این فناوری در مرز دانشِ پیشرفته قرار دارد و به همین دلیل، هر مسیر همکاری بین‌المللی برای ایران ناگزیر با ملاحظات ژئوپلیتیک، نهادی و اقتصادی همراه است. در طراحی دیپلماسی گداخت با شرق آسیا و به‌ویژه چین، توجه جدی به سه لایه‌ی زیر ضرورت دارد:

  1. محیط بین‌المللی و فشارهای ساختاری

گرچه گداخت به‌طور ذاتی با برنامه‌های متعارف هسته‌ای تفاوت دارد، اما در سطح ادراک و قواعد بین‌المللی، همچنان ذیل حوزه‌ی «فناوری‌های راهبردی و پیشرفته» دیده می‌شود. از این رو، همکاری ایران در این بخش می‌تواند به‌سرعت تحت تأثیر سازوکارهای کنترل صادرات، محدودیت‌های مالی و فشارهای سیاسی قرار گیرد. این وضعیت دو پیامد عملی دارد:

  • کندشدن مسیر دسترسی به تجهیزات و زیرسامانه‌های خاص حتی در حوزه‌های غیرحساس؛
  • بالا رفتن هزینه‌ی همکاری برای طرف مقابل که ممکن است دامنه و عمق پروژه‌ها را محدود کند

بنابراین، همکاری باید از ابتدا با ادبیات شفاف صلح‌آمیز و در قالب پروژه‌های قابل دفاع تعریف شود تا کمترین اصطکاک نهادی ایجاد گردد.

  1. ملاحظات راهبردی چین در حفاظت از فناوری‌های کلیدی

چین در قیاس با بسیاری از کشورها رویکردی عمل‌گرایانه‌تر و انعطاف‌پذیرتر به همکاری علمی دارد، اما در لایه‌هایی که برای پیشروی ملیِ خود حیاتی می‌داند، سیاست محافظه‌کارانه‌تری اتخاذ می‌کند. طبیعی است که پکن در انتقال برخی فناوری‌های پیشرفته، دانش انباشته‌ی مهندسی و تجربه‌های راهبردیِ مرتبط با زیرسامانه‌های حساس، با دقت و به تدریج عمل کند. از این جهت، انتظار دسترسی سریع و گسترده به فناوری‌های کلیدی واقع‌بینانه نیست. مسیر پایدار همکاری، شروع از حوزه‌های کم‌حساسیت، انباشت اعتماد فنی و حرکت تدریجی به سمت پروژه‌های پیچیده‌تر است.

  1. عدم توازن مقیاس و ضرورت انتخاب‌گری مزیت‌محور

چین با اتکا به سرمایه‌گذاری‌های کلان، زنجیره‌ی صنعتیِ فراگیر و شتاب بالای تصمیم‌گیری و اجرا، گداخت را در مقیاسی ملی و آینده‌ساز پیش می‌برد. در مقابل، ایران با وجود برخورداری از ظرفیت‌های علمی و صنعتی ارزشمند، از نظر حجم منابع و آهنگ توسعه در سطح متفاوتی قرار دارد. این تفاوت مقیاس، اگر در طراحی همکاری به‌درستی مدیریت نشود، می‌تواند به شکل‌گیری یک رابطه‌ی نامتوازن بینجامد؛ به‌گونه‌ای که همکاری‏ها یا در حاشیه قرار گیرند، یا نقش ایران به مشارکت‌های محدود و کم‌اثر تقلیل یابد.

مدیریت این ریسک، مستلزم رویکردی مزیت‌محور و انتخاب‌گرانه است. به بیان دقیق‌تر، ایران باید بر حوزه‌هایی متمرکز شود که در آن‌ها توان داخلی قابل اتکا، قابلیت ارتقا و سهم‌آفرینی واقعی وجود دارد و همزمان برای طرف چینی نیز ارزش افزوده‌ی روشن و ملموس ایجاد می‌کند. در چنین چارچوبی، همکاری از حالت وابسته و نامتقارن خارج شده و به یک مشارکت هدفمند، پایدار و مبتنی بر منافع متقابل نزدیک می‌شود.

محدودیت‌های سیاسیِ پیشِ‌روی همکاری‏های بین‏المللی ایران در حوزه گداخت، واقعیتی انکارناپذیر و ریشه‌دار در ساختارهای بین‌المللی است؛ با این حال، این محدودیت‌ها به خودیِ خود به معنای انسداد کامل مسیر نیستند. مدیریت مؤثر این وضعیت در گرو آن است که دیپلماسی گداخت ایران با یک معماری سنجیده و مرحله‌ای پیش برود؛ این معماری می‏بایست بر حوزه‌های کم‌حساسیت و قابل اجماع و مزیت‌های واقعی کشور تکیه داشته و از ابتدا با ادبیاتی شفاف و قابل دفاع در سطح بین‌المللی تعریف شود. تنها در چنین چارچوب مدیریتی و راهبردی است که همکاری با چین می‌تواند از سطح تعاملات مقطعی فراتر رود و به دستاوردهای پایدار علمی، فناورانه و صنعتی برای ایران تبدیل شود؛ که ضمن حفظ منافع ملی، کمترین هزینه‌ی سیاسیِ اضافی را به مسیر تحمیل کنند.

جمع‌بندی

دیپلماسی گداخت برای ایران، به‌معنای ورود سنجیده و آینده‌نگر به یکی از رقابت‌های سرنوشت‌سازِ انرژی و فناوری در جهانِ پیشِ‌رو است. در این میان، شرق آسیا و به‌ویژه چین به دلیل هم‌افزایی کم‌نظیر میان توان علمی، ظرفیت صنعتی و اراده سیاسی در پیشبرد گداخت، واقع‌بینانه‌ترین و اثرگذارترین مسیر ایران برای پیوند با اکوسیستم جهانی این فناوری به شمار می‌آید. با این حال، تداوم و ثمربخشی این مسیر تنها در صورتی تضمین می‌شود که همکاری‌ها با معماری مرحله‌ای، مزیت‌محور و در چارچوبی شفاف و کاملاً صلح‌آمیز طراحی و اجرا شوند. در چنین چارچوبی، گداخت می‌تواند از یک افق علمیِ دوردست فراتر رفته و به اهرمی عملی برای تقویت صنایع پیشرفته، ارتقای توان ملی و تثبیت جایگاه ایران در نظم آینده‌ی انرژی تبدیل گردد.

2323

منبع خبر "خبرآنلاین" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.