به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از شرق، کاظم هژیرآزاد از بازیگران مطرح و پیشکسوت تئاتر و سینما از سال 1348، در هنرکده «آناهیتا» بازیگری را زیر نظر مصطفی اسکویی آموزش دید و در چندین نمایش صحنهای و تلهتئاتر با گروه آناهیتا به ایفای نقش پرداخت. او سال ۱۳۶۱ از گروه جدا شد و به صورت آزاد، با گروههای مختلف تهرانی همکاری کرد که این همکاری همچنان ادامه دارد. هژیرآزاد در زمینه نوشتن نیز فعالیت داشته است و یک تکپردهای به نام «سوسنگرد» -مربوط به جنگ تحمیلی-، یک تکپردهای درباره پشت صحنه تئاتر و همچنین یک مجموعه داستان به نام «کیف» را به چاپ رسانده است. بازی در فیلمهای سینمایی «آبادانیها»، «نیش» و «تکیه بر باد» بخشی دیگر از هنرنمایی او در سینماست. بهانه گفتوگو با او، اجرای اخیرش در نمایش «خندیدن زیر مشت و لگد» به نویسندگی و کارگردانی الناز ملک و تهیهکنندگی سیدسام بهشتی است که از هفتم آبان در تماشاخانه ملک به صحنه رفت. این نمایش اجتماعی، مشکلات زنان در جامعه را روایت کرد.
هژیرآزاد که حین اجرای این نمایش همسرش را از دست داد، درباره روزهایی که با این غم بزرگ روی صحنه حاضر میشد، گفت: «به هر حال پروانه مرگ دور سر ما میگردد و خبر نمیکند چه زمانی نفس آخر را میکشیم. همین الان که من خدمت شما هستم، ممکن است اتفاقاتی درون من رخ دهد که خودم اطلاع ندارم. زمانی که همسرم را از دست دادم، مشغول اجرا در صحنه بودم. وقتی غروب از من خداحافظی کرد و در را پشت سرم بست، هرگز فکر نمیکردم شب او را نخواهم دید. من آخر شب به خانه رسیدم و وقتی کلید انداختم و وارد شدم، دیدم روی تخت دراز کشیده و هرچه صدایش کردم جوابی نداد و تمام شده بود. همان شب هم به بهشت زهرا منتقل شد. فردا که گروه از ماجرا خبردار شدند، طبیعتا در این فکر بودند که نمایش را تعطیل کنند. کار نباید تعطیل میشد؛ تماشاچی بلیت خریده بود. تماشاچی برای دیدن تئاتر میآید و با وجود شرایط سختی که داشتم نباید از زیر بار این مسئولیت شانه خالی میکردم».
او ادامه داد: «در آموزشهایی که دیدیم، اینطور به ما گفته شده است که بازیگر اصلا نباید مریض شود. بازیگر باید آنقدر حواسش به خودش و جسمش باشد و در خوردن و آشامیدن مراعات کند که به جسمش آسیبی نزند. ما اینطور آموزش دیدیم که تئاتر یک مکان محترم است و بازیگر و دیگر عوامل هم اینطور به کار نگاه میکنند».
این بازیگر پیشکسوت تئاتر در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «تمام مکاتب بازیگری دنیا خوب هستند و واقعا باید مسئولانه نسبت به کار تئاتر فکر کرد، ولی مهمترین و بزرگترین آموزهها از نظر من متعلق به استانیسلافسکی است. در آموزههای خودش به بازیگر اینطور درس میدهد که خیلی باید رعایت خوردن و آشامیدن و رفتار اجتماعی را کرد؛ چراکه بازیگر الگوی اجتماعی است. در کتابش مثال میزند و از یرمولا، یکی از رقصندگان یک اپرا مثال میآورد که در یک میهمانی فقط دو قاشق سوپ میخورد و وقتی از او میپرسند که حالا که میهمانی است چرا درست غذا نمیخوری؟ در پاسخ میگوید فردا باید برقصم و اگر کمی بیشتر بخورم، روی کارم تأثیر میگذارد و این درسی است که به دانشآموزان خودش در آن زمان داده است. طبیعی است که بازیگر باید روی یک نظم و انضباط شخصی زندگی کند، بدنش را حفظ کند و از خودش مراقبت کند».
او در پاسخ به این پرسش که مدتزمانی است افت کیفی محسوسی در اجراهای تئاتری ما دیده میشود و نگاه او نسبت به این موضوع چیست؟ گفت: «من با شما موافقم. شاید به این دلیل است که تئاتر چندان جدی گرفته نمیشود و افراد صاحب فکر و صاحب عقیده و تکنیک همه از بین ما رفتهاند و عمرشان را سپری کردهاند یا در ایران زندگی نمیکنند و حقیقتا که جایگزینی هم ندارند. مثلا آقای مصطفی اسکویی، حمید سمندریان، علی رفیعی که انشاءالله سالهای سال زنده باشد، ولی در حال حاضر کار نمیکند. متأسفانه تئاتر چندان جدی گرفته نمیشود و حتی در دانشکدههای ما هم نسبت به تئاتر کوتاهی میشود. ما درواقع استاد بازیگری نداریم. دیگر آقای سمندریان نیست که به اسمش قسم میخوردند یا اسکویی که بازیگران زیادی را پرورش داد. آقای مهدی فتحی از بزرگترین بازیگران تئاتر این مملکت بود، همینطور مهین اسکویی که دیگر جایگزینی ندارند. خانم سوسن تسلیمی را نداریم که یگانه است. هنرپیشههای خوب خانم و آقا داریم که استعداد دارند و توانمند هستند، اما به کار گرفته نمیشوند. نوشته خوبی نیست که تماشاچی را میخکوب کند، اگر هم هست، مکان خوبی برای اجرا نداریم».
او ادامه داد: «بهطور مثال، سه نمایش در تماشاخانه ملک اجرا میشود؛ یکی ساعت شش، یکی ساعت 7:30 و یکی ساعت 9 به این دلیل که سالن نداریم. با این شرایط طبیعی است که المانهای جذاب در صحنه استفاده نمیشود و تعداد بازیگران هم زیاد نیست. از سوی دیگر، بازیگران هم همزمان مشغول انجام چند کار هستند. زندگی مشکلات خاص خودش را دارد. پیشنهادهایی به بازیگران میشود و مجبور میشوند چند کار را همزمان قبول کنند و از صبح تا غروب نصفی از بدنشان را آنجا بگذارند و بعدازظهر خسته روی صحنه حاضر باشند و طبیعی است که اثر خوبی نخواهد شد. ولی چارهای نیست، مشکلات اقتصادی هست و یک بازیگر تنها از طریق تئاتر نمیتواند زندگی را تأمین کند. اینها همه برمیگردد به نبود شاکله و ساختمان تئاتر». او ادامه داد: «تئاتری که الان داریم، یک چیز شترگاوپلنگی است که ما هم انجام میدهیم. بعضی وقتها یک جرقههایی زده میشود و کارهایی خوب درمیآید».
هژیرآزاد درباره اجرای اخیر خود گفت: «این نمایش تعاملی است. من تجربه چنین نمایشی را نداشتم؛ اینکه در حین اجرا با تماشاچی صحبت میکنیم و او هم مشارکت میکند. این هم تجربهای بود و یاد گرفتم که میشود این کار را هم انجام داد. سلیقه من تئاتر کلاسیک است، اما تئاتر تعاملی هم طرفداران خاص خودش را دارد و استادش هم سجاد افشاریان است که خوب هم این کار را انجام میدهد. در نهایت امیدوارم برای تئاتر کشورمان اتفاقات بهتری رقم بخورد».
243








