«تابناک با تو» - زندگی در گذر است. شادی دیری نمیپاید، غم از راه میرسد، با کولهای سنگین از درد، اما در گذار لحظات زندگی، آن هم خیلی نمیتواند جا خوش کند، سخت و سمج میگذرد و جا به لحظه گذرای دیگری میدهد. لحظات آکنده از اندوه، اما، به کندی و با رنج میگذرند و تا واقعیت حضور و گذارشان را نپذیریم، مهمان ما هستند.
بدون شک همه ما در زندگی غم و اندوه را تجربه کرده ایم. زندگی بدون رنج بی معناست. از دست دادن عزیزان، جدایی از کسانی که دلبسته آنانیم، شکست مالی، طلاق، بیماری و بسیاری از موقعیتهای دیگر، تجربه اندوه را نصیب مان کرده اند.
خوب میدانیم که شادی و غم هر دو گذرا هستند. افراد در دورههای زمانی مختلف با تجربههای متفاوت از این مراحل عبور میکنند. بعضیها زودتر و برخی دیرتر. اما هستند کسانی که متاسفانه هرگز مثلا با از دست دادن عزیزان شان کنار نمیآیند، اندوه شان تمامی ندارد و نمیدانند چگونه رنج را تحمل کنند.
مقابله با غم و اندوه نیاز به تلاش و اراده قابل توجهی دارد؛ نیازمند مشارکت فعال و سرمایه گذاری منابع مختلفی مانند زمان، انرژی درونی، ایمان و حمایت شدن است. برای عبور از احساسات و چالشهای غم و اندوه، باید اراده لازم برای رویارویی با احساسات، تعهد به کار در طول فرآیند، ایمان به توانایی خود برای درمان و دسترسی به منابعی مانند درمان یا شبکههای حمایتی را داشته باشیم.
روانپزشک سوئیسی-آمریکایی، دکتر الیزابت کوبلر راس، در سال ۱۹۶۹ نظریهای را ارائه کرد مبنی بر اینکه مواجه با غم پنج مرحله دارد:
انکا، عصبانیت، چانه زنی، افسردگی و "پذیرش".
این نظریه در محافل دانشگاهی و فرهنگ عامه به طور یکسان محبوبیت پیدا کرد.
وقتی با موقعیتی ناراحت کننده روبه رو میشویم، ابتدا انکارش میکنیم، سپس از آن عصبانی میشویم و شروع میکنیم به دست و پا زدن و تقلا کردن و در پی آن غم و اندوه به احساس غالب ما تبدیل میشود.
"پذیرش" شرط گذار از این مرحله است. بالاخره اتفاقی را که افتاده است، میپذیریم. اما در تمام این مراحل رنج میبریم. گاهی در این رنج دست و پا میزنیم و توانایی رهایی از آن را نداریم.
توجه داشته باشیم که اینکه هر کدام از این مراحل چقدر طول بکشند در افراد مختلف، متفاوت است و وابسته به شرایط روحی - روانی فرد، بستر اندوه و عوامل تعیین کننده دیگری است.
وقتی در مرحله انکار هستیم، کوچکترین نشانهها آزارمان میدهند. مثلا اگر عزیزی را از دست داده باشیم، در این مرحله هر چه که ردی از او در خود داشته باشد، حتی نگاه کردن به تصویری از چهره اش دردناک است.
با گذر زمانی کوتاه خشمگین میشویم، دیگران یا دنیا را به خاطر اتفاقی که افتاده سرزنش میکنیم. از روزگار گله میکنیم، همه چیز بی معنا به نظر میرسد، حس رهایی را از دست میدهیم و اسیر آن لحظات آکنده از درد میشویم.
غم و اندوه بدون اشک، با سپری کردن لحظاتی در تنهایی، احساس ناامیدی و میل به ادامه ندادن، التیام نمییابد
غمْ بدون درد کشیدن، درمان نمیشود
ممکن است متناقض به نظر برسد، اما غم بدون درد درمان نمیشود. باید که در چاه احساسات مان فرو برویم. انکار کنیم، عصبانی شویم، تا بتوانیم تمام غم و اندوهی را که در درون مان نشسته است، رها کنیم. در این مرحله ماقبل آخر، ناامیدی ظاهر میشود.
حس ناامیدی میل به انجام هر کاری را از بین میبرد. احساس میکنیم قربانی شرایط هستیم و به تدریج افسرده میشویم، حس میکنیم قدرت ادامه دادن نداریم.
در این جاست که همه چیز به طرز عجیبی به دیدگاه ما به جهان و به واقعیت موجود بستگی دارد. نگاه ما به واقعیت اطراف مان تعیین کننده است. اگر در آن لحظات درد آنقدر عمیق باشد که باور کنیم هیچ امیدی به ما نیست، همینطور خواهد بود. ما وارد اتاقی تاریک شده ایم و در حال حاضر قدرتی برای بیرون رفتن نداریم.
این احساس ممکن است ما را هفتهها و حتی ماهها اسیر کند. اما با گذر زمان یک روز از خواب بیدار میشویم و میبینیم که واقعا میخواهیم از آن چاه غمی که اشکهای مان در آن غرقمان کرده است، بیرون بیاییم.
اگر احساس کردید انرژی ادامه دادن ندارید، اگر ناامیدی و غم شما را فرا گرفته باشد، دنیا غیرقابل تحمل میشود و ادامه دادن سخت میشود. در چنین شرایطی به زمانهایی فکر کنید که خوشحال بودید. آن زمان که احساس رضایت و خرسندی داشتید.
بینش و نگاه ما به جهان بسته به احساسی که داریم تغییر میکند
در اینجا به تدریج به مرحله "پذیرش" نزدیک میشوید. وقتی شما میکوشید واقعیت موجود را درک کنید، یعنی به نهایت آن رنج و غمِ از دست دادن یا اندوه رسیده اید و آن را به عنوان بخشی از زندگی که این هم میگذرد، پذیرفته اید.
در این مرحله خشم و درد به تدریج فروکش میکنند و شما آرامتر میشوید. بخشهایی از زندگی تان را مرور میکنید و با نگاه به آینده، برنامه زندگی تان را با بینشی جدید، با تجربهای که از درد کشیدن برده اید، با قدرتی که دوباره در خود کشف کرده اید و شناختی از خود ِ جدیدتان شروع میکنید.
با این درک که هیچ چیز برای همیشه باقی نمیماند و شرایط ناپایدار است؛ غم همان قدر گذراست که شادی و افرادی که دوست شان داریم قرار نیست همیشه پیش ما بمانند، ادامه راه را با نگاه دیگری به جهان روبه رو و واقعیتهای غیر قابل انکار آن ادامه میدهید.
بنا بر پژوهشهای دکتر سارا گاندل در مرحله "پذیرش" غم، افراد قادر به "پذیرش" واقعیت موجود هستند و این به معنای لغزیدن دوباره به سمت انکار نیست.
دکتر گانل میگوید "پذیرش" به معنای آگاهی از زمان حال، درک فقدان به جای مبارزه با آن، پذیرفتن مسئولیت خود و سپس شروع سفر به سمت مرحله جدیدی از زندگی با رضایت است.
مراحل "پذیرش" غم و اندوه از دید دکتر گاندل
برخی از مراحل "پذیرش" غم و اندوه از دید دکتر گاندل عبارتند از:
- احساس امیدواری کردن
- به دنبال معنای جدیدی در زندگی گشتن
- احساس امنیت و آرامش بیشتر پیدا کردن
- درگیر شدن با واقعیت آن گونه که هست به جای آن چیزی که فکر میکردید
- متمرکز بودن بیشتر با حواس جمع
- مقابله و سازگاری با شرایط بدی که گذشت
- توانایی تحمل احساسات و آسیب پذیر بودن
- برقراری ارتباط صادقانه، قاطعانه و باز
- مراقبت از خود و داشتن حس شفقت نسبت به خود
فرض کنید که متاسفانه مطلع میشوید که یک بیماری لاعلاج دارید، وقتی به مرحله "پذیرش" برسید به جای مبارزه با زمین و زمان، با پذیرفتن واقعیت موجود میکوشید که در زمان باقیمانده برخی از کارهای را که دوست داشتید انجام دهید و ندادید را شروع کنید.
یا اینکه متاسفانه به مرحلهای در زندگی زناشویی میرسید که طلاق را تنها راه حل میبینید، در اینجا وقتی به مرحله "پذیرش" میرسید دیگر میکوشید به جای تمرکز برهر چیز منفی بین خود و شریک سابق تان، تمام آموختهها و تجربیات مثبتی را که از رابطه کسب کرده اید، در زندگی جدیدتان با چشم اندازی روشن برای ادامه توشه راه کنید.
یا هنگام پردازش مرگ یکی از عزیزان، به جای تمرکز بر درد و تمام چیزهایی که از دست دادهاید، تمام لحظات خوبی را که با هم گذراندهاید و تمام خاطرات خوشی را که باید گرامی داشته باشید، به یاد آورید.
با این درک که زندگی کوتاه است، قدر بودن در کنار عزیزان تان را بدانید. همیشه شکرگذار لحظههای شیرینی باشید که در زندگی پیش میآیند.
برای رسیدن به مرحله "پذیرش" از دوستان تان کمک بگیرید. از خانه بیرون بروید. گاهی بازی بچهها را در پارک تماشا کنید. ورزش کنید. درد دل کنید و از گریه کردن خجالت نکشید.
منبع: سواد زندگی