تابناک _ بدون شک حوادث اخیر کشور را باید مصداق بارز یک جنگ ترکیبی دانست.وقتی حقایق با جعل و دروغ درآمیخته می شوند و گزاره های نادرست تحویل افکار عمومی می گردد و یا وقتی از منافقین و سلطنت طلبان گرفته تا گروهک های تجزیه طلب به دنبال تشدید ناآرامی در کشور هستند و یا وقتی شاهد برخوردهای مسلحانه در سطح برخی از شهرها هستیم باید به این مهم فکر کنیم برنده اصلی این جنگ ترکیبی چه کسانی خواهند بود و اگر معترض و منتقد هستیم قرار است قطار این نوع مطالبه گری در ایستگاهی برای سعادتمندی ملت ایران توقف نماید یا در ایستگاهی برای تامین منافع برخی از کشورهای منطقه ای و غربی؟
بدون تردید در این ایام اخیر اذهان و افکار جامعه ایرانی در هر قشر و گروهی به نوعی درگیراین مسایل بوده و این حوادث متاسفانه توانسته تاحد زیادی بر امور مهم کشور سایه افکند به گونه ای که از سیاست خارجی و اقتصاد گرفته تا امور مهم ورزشی به مانند حضور تیم ملی فوتبال در جام جهانی در زیر سایه این حوادث قرار گرفته اند و بسیاری از حقوق عامه در پس همین تحولات و آثار ناشی از آن مانند اختلال در شبکه اینترنت تضییع و تحدید شده است
اینکه چرا این اوضاع رخ داده قطعا علل متعدد و متکثری دارد که هم باید در داخل جست و هم در خارج و همچنین باید مقصرین را هم در میان مردم پیدا کرد و هم مسئولین اما نکته مهم این است که این مسیر و اینگونه به اصطلاح اقدام اعتراضی که دیگر نمی توان نام اعتراض بر آن نهاد قرار است چه آخر و عاقبتی داشته باشد؟
اگر به دقت به تحولات اخیر در جامعه نگاه کنیم میبینیم که اگرچه بحث اعتراض و انتقاد برخی از مردم آغازگر و نقطه شروع این تحولات بوده اما متاسفانه شاهد هستیم که روز به روز اتفاقات هشدار دهنده و ناخوشایندی رخ میدهد که هر عقل سلیمی را به تفکر وامی دارد.
اگر به حوادث دلخراش اخیر در کشور که در سایه همین نارامی ها رخ داده توجه کنیم می بینم که حدودا متاثر شدن از اخبار ناموثق موجب شده تا مسیر مطالبه گری روز به روز منحرف تر و غیرقابل توجیه تر گردد.
واقعیت این است که هر گروه و دسته و عقیده منتقد و معترضی که نگاهی معقولانه و منطقی به شرایط کشور داشته باشد میداند که نسبت به مسایل مهمی چون ترورهای مسلحانه و تجزیه طلبی و دخالت خارجی و نقض استقلال کشور باید حساس بود و از زمینه چینی برای وقوع چنین بحرانهایی باید پرهیز نمود.
اینکه چرا برخی از گروه های و افراد شناسنامه دار در این شرایط وارد عرصه روشنگری نمی شوند و یا اگر تمایل هم داشته باشند ممکن است ناتوان از این امر باشند و یا اینکه برخی از دستگاه های اطلاع رسانی رسمی فاقد قدرت اقناع نمودن افکار عمومی هستند قطعا دلایل متعددی دارد که هم مردم و هم مسئولین باید به آن توجه داشته باشند که چرا چنین شده است اما واقعیت این است که صحنه حاضر بزنگاهی خطیر برای مردم و مسئولین است که باید تصمیمات و مواضع مناسب اتخاذ نمایند و توجه داشته باشند که شاید برخی اشتباهات قابل جبران باشند اما در واقع برخی از اشتباهات هم هستند که دیگر هیچ راهی برای جبران آن وجود ندارد.