به گزارش خبرآنلاین، روزنامه فرهیختگان نوشت: برای درک ابعاد این سفر، باید ابتدا به منطق حاکم بر کاخ سفید نگریست؛ منطقی که در آن ایالات متحده بهتدریج از نقش پلیس خاورمیانه فاصله گرفته و با بازتعریف اولویتهای خود در قالب رقابت با چین و پرداختن به مسائل حیاط خلوت خود در آمریکای جنوبی در حال خروج از باتلاقهای پرهزینه غرب آسیاست.
نتانیاهو در شرایطی راهی واشنگتن میشود که با حقیقتی تلخ در اسناد بالادستی امنیت ملی آمریکا مواجه شده است؛ سندی که در آن دیگر ایران به عنوان یک تهدید آنی و محوری برای منافع جهانی آمریکا تصویر نمیشود. این تغییر پارادایم در واشنگتن، لرزه بر اندام تلآویو انداخته است؛ چرا که بقای سیاسی و امنیتی رژیم صهیونیستی دهههاست که به ایرانهراسی و کشاندن آمریکا به درگیریهای نیابتی گره خورده است.
از طرفی رابطه نتانیاهو و ترامپ همواره بر پایه نوعی معاملهگری امنیتی بوده است، اما امروز نتانیاهو در وضعیتی قرار گرفته که باید برای جلب توجه مجدد کاخ سفید به خاورمیانه، نوع جدیدی از گدایی سیاسی را ابداع کند؛ گداییای که با چاشنی ارعاب و بزرگنمایی تهدیدات همراه است تا مبادا آمریکا چتر حمایتی خود را از روی سر تلآویو بردارد.
نقطه ثقل نگرانیهای نتانیاهو، تغییر نگاه دولت ترامپ به پرونده هستهای ایران است. ترامپ بارها و بارها در مصاحبههای خود با غرور گفته است که با حمله و بمباران سایتهای هستهای ایران، توان هستهای تهران را فلج کرده و این پرونده را از روی میز برداشته است.
این ادعای ترامپ، اکنون به سد بزرگی برای نتانیاهو تبدیل شده است؛ زیرا او اگر بخواهد صراحتاً بگوید که برنامه هستهای ایران نهتنها آسیب ندیده بلکه در حال بازآرایی و توانمند سازی خود است، در واقع به هوش و دستاوردهای ترامپ توهین کرده است.
به همین دلیل، نتانیاهو در این سفر با یک چرخش تاکتیکی زیرکانه، تمرکز خود را از هستهای به موشکی تغییر خواهد داد. او تلاش خواهد کرد با امنیتیسازی توان بالستیک ایران، روایتی جدید بسازد که در آن ایران نه یک خطر هستهای، بلکه یک قدرت موشکی متجاوز است که قصد دارد انتقام سختی بابت جنگ ۱۲ روزه، از اسرائیل بگیرد. اطلاعات ادعایی نهادهای امنیتی اسرائیل که حاکی از بازسازی توان تولید و پرتاب موشکهای ایران است، در واقع ابزارهای بازاریابی نتانیاهو در ملاقات با ترامپ خواهند بود تا به او بقبولاند که تهدید ایران به شکلی مضاعف و در قالبی جدید بازگشته است.
واقعیت این است که تلآویو از تجربه جنگ ۱۲ روزه درسهای تلخی آموخته است. در آن جنگ،اگرچه ایران در بخشهایی از پدافند با چالشهایی روبهرو بود، اما در حوزه آفند موشکی چنان قدرتی از خود نشان داد که گنبد آهنین و سایر سامانههای پدافندی اسرائیل را به چالش کشید و تلآویو را مجبور به عقبنشینی کرد. صهیونیستها بهخوبی دریافتهاند که در هر جنگ آتی، نقطه قوت اصلی ایران بارش موشکی آن خواهد بود که میتواند از هر شکافی در پدافند آنها عبور کند.
از این رو، نتانیاهو با دستی پر از سناریوهای جنگطلبانه به دیدار ترامپ خواهد رفت. او قطعا سه گزینه احتمالی را روی میز ترامپ خواهد گذاشت: حمایت سیاسی و تسلیحاتی آمریکا بدون دخالت نظامی مستقیم، کمک نظامی محدود در عملیاتهای نقطهای، و یا گزینه ایدئال تلآویو یعنی ورود رسمی و همهجانبه آمریکا به جنگ علیه ایران. نتانیاهو میداند که ترامپ به دنبال پایان دادن به درگیریها در منطقه است، نه آغاز یک جنگ جدید؛ لذا استراتژی او بر پایه ترساندن بنا شده است. او میخواهد به ترامپ القا کند که اگر امروز به انبارهای موشکی ایران حمله نشود، فردا ایران با قدرتی ویرانگر تمام دستاوردهای صلحآمیز آمریکا در منطقه از جمله طرحهای صلح غزه و ابراهیم را خاکستر خواهد کرد. این یعنی نوعی منتخواهی و گدایی استراتژیک؛ نتانیاهو به واشنگتن میرود تا بگوید بدون هجوم گسترده به زیرساختهای موشکی ایران، امنیت اسرائیل و حتی منافع آمریکا در خطر خواهند بود.
اما مانع بزرگی که در مسیر نتانیاهو وجود دارد، اولویتهای فعلی کاخ سفید و شخص ترامپ است. در حال حاضر، حدود یکچهارم از توان لجستیک نظامی آمریکا در آمریکای جنوبی و پیرامون ونزوئلا متمرکز شده است. سند امنیت ملی جدید آمریکا نیز صراحتاً از تمرکززدایی از خاورمیانه سخن میگوید.
برای ترامپ که مدعی است ایران را مهار کرده، بازگشت به میز جنگ با تهران به معنای اعتراف به شکست سیاستهای گذشتهاش است. از سوی دیگر، جناحهای درونی آمریکا، بهویژه طرفداران جنبش ماگا (MAGA) که با شعار اول آمریکا و دوری از جنگهای بیپایان به ترامپ رأی دادهاند، هرگونه درگیری جدید برای منافع اسرائیل را برنمیتابند. اگر ترامپ تحت تأثیر لابیهای نتانیاهو وارد درگیری با ایران شود، در داخل آمریکا با این اتهام روبهرو خواهد شد که بازیچه دست اسرائیل شده و شعارهای خود را زیر پا گذاشته است. این تضاد منافع، نتانیاهو را به سمتی سوق داده که حتی در دیدار با ترامپ، از مطرح کردن مستقیم شکستهای اطلاعاتی در مورد برنامه هستهای پرهیز کند و تمام توان خود را بر امنیتیسازی موشکی بگذارد؛ موضوعی که میتواند بهعنوان یک تهدید فوری برای پایگاههای آمریکا در منطقه نیز القا شود.
نکته بسیار حائز اهمیت در این میان، هوشیاری است که باید در داخل ایران و میان نظامیان و سیاستمداران کشور ایجاد شود. رژیم صهیونیستی به دنبال آن است که همان سناریویی را که برای برنامه هستهای ایران پیاده کرد و آن را به یک موضوع بینالمللی و بهانهای برای تحریم و فشار تبدیل کرد، اکنون برای توان موشکی تکرار کند. هدف نهایی نتانیاهو این است که قدرت آفندی ایران را که تنها ابزار بازدارندگی مؤثر کشور در برابر تجاوزات است، به یک تابوی بینالمللی تبدیل کند تا در نهایت در میز مذاکره یا میدان جنگ، ایران را مجبور به واگذاری این مولفه قدرت کند.
صهیونیستها با آگاهی از نقاط ضعف پدافندی خود و قدرت عبور موشکهای ایرانی از گنبد آهنین، به دنبال آن هستند که این نقطه قوت ایران را از طریق جلب حمایت آمریکا نابود کنند. آنها معتقدند ایران به دنبال یک انتقام بزرگ در سال ۲۰۲۶ است و لذا قصد دارند از این فرصت محدود پیش از تقویت بیشتر توان موشکی ایران استفاده کنند. این وضعیت ایجاب میکند که ایران با تمرکز بر بازدارندگی فعال، نهتنها توان آفندی خود را افزایش دهد، بلکه بهسرعت حفرههای پدافندی را نیز پر کند تا دشمن تصور نکند با یک حمله پیشدستانه میتواند موازنه را تغییر دهد.
در نهایت، سفر نتانیاهو به واشنگتن را باید تلاشی برای احیای یک بیمار رو به موت دانست. رژیم صهیونیستی که در میدان نبرد با محور مقاومت به فرسایش رسیده، حالا برای بقا به دنبال تزریق خون از سوی واشنگتن است. نتانیاهو در واقع به گدایی حضوری افتاده است که آمریکا دیگر میلی به آن ندارد. ترامپ درگیر طرح صلح غزه و مسائل داخلی است و درگیری با ایران میتواند تمام برنامههای او را به هم بریزد. اما خطر اصلی در اینجاست که نتانیاهو با استفاده از نفوذ لابیهای خود، ممکن است ترامپ را به سمتی بکشاند که برخلاف سند امنیت ملی کشورش، بار دیگر هزینههای سنگینی را برای دفاع از زیادهخواهیهای تلآویو بپردازد.
این دیدار، آزمونی بزرگ برای ترامپ است تا نشان دهد آیا واقعاً به دنبال تغییر نظم جهانی و تمرکز بر منافع داخلی آمریکاست، یا همچنان در تلهای که نتانیاهو برای او پهن کرده، گرفتار خواهد شد. آنچه مسلم است، ایران نباید اجازه دهد توان موشکیاش به وجهالمصالحه جدیدی در بازیهای دیپلماتیک تبدیل شود؛ چرا که سرنوشت اوکراین و لیبی بهخوبی نشان داد که واگذاری مؤلفههای قدرت به امید صلح، تنها دشمن را برای ضربه نهایی جریتر خواهد کرد. نتانیاهو به آمریکا میرود تا امنیت عاریهای بخرد، درحالیکه ایران با اتکا به توان درونزای خود، ثابت کرده است که در نظم جدید بینالملل، تنها قدرتهای واقعی باقی خواهند ماند.
گدایی به سبک نتانیاهو، اگرچه ممکن است در کوتاهمدت توجهها را جلب کند، اما در بلندمدت نمیتواند مانع از افول هژمونی آمریکا و فروپاشی توهمات امنیتی رژیم صهیونیستی در منطقهای شود که دیگر پذیرای نفوذ بیگانگان نیست.
23302









