او که این روزها در شورای پروانه نمایش مشغول است، به عنوان فیلمسازی که هیچگاه از گزند سانسور در امان نبوده، در گفتوگویی که به بهانه سالگرد تأسیس خبرگزاری ایسنا انجام شد، درباره درخواست همکارانش برای حذف شورای پروانه ساخت، وضعیت امروز سینما، شرایط سینمای زیرزمینی، جشنواره جهانی فجر و چند فیلم توقیفی صحبت کرد.

تبریزی در مصاحبه خود با خبرنگاران ایسنا که بخش کوتاهی از آن پیشتر منتشر شده بود، علاوه بر مسائل کلی سینما درباره فیلم «یک تصادف ساده» و ماجراهای کارگردانش نیز اظهارنظر کرد.
بیشتر بخوانید:
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
در چند وقت گذشته ماهیت شورای پروانه ساخت و ضرورت صدور مجوز برای تولید فیلم یکی از مسائل بحثبرانگیز سینما بوده تا جایی که بسیاری از اصناف سینمایی خواهان حذف این شورا شدند. در همین شرایط شما به عنوان فیلمسازی که فیلمهایتان زیر تیغ سانسور رفته و هنوز هم فیلم توقیفی دارید (خیابانهای آرام) عضو شورای پروانه نمایش وزارت ارشاد هستید و در زمان پذیرش این مسئولیت با انتقادهایی مواجه شدید مثل نامهای که امیر اثباتی خطاب به شما نوشت و این پرسش مطرح شد که با وجود سانسور فیلمهایتان چطور به عضویت در این شورایی که ممیزی در آن اتفاق میافتد، تن دادهاید. شما در این اوضاع با چه دیدگاهی عضویت در شورای پروانه نمایش را پذیرفتید؟
ببینید اگر به من پیشنهاد میکردند به شورای پروانه ساخت بروم هیچگاه قبول نمیکردم چون به آن اعتقاد ندارم -و در جای خود مفصل درباره آن صحبت میکنم- اما موضوع پروانه نمایش فرق میکند. پروانه نمایش خیلی وابسته به این است که اعضای شورا را چه کسانی تشکیل میدهند و به یک فیلم متقاضی چطور نگاه میکنند. در این مورد میتوانم فیلمهای خودم را مثال بزنم که برای «مارمولک» پروانه نمایش گرفته شد ولی «خیابانهای آرام» هنوز توقیف است. در صورتی که حساسیتها روی «مارمولک» به مراتب بیشتر از «خیابانهای آرام» بود ولی «مارمولک» مجوز اکران گرفت که البته جریانهایی بعداً مانع ادامه اکرانش شدند. با این حال توانست روی پرده سینما برود در حالیکه «خیابانهای آرام» حتی به اکران محدود هم نرسیده است، چون در دورهای که «خیابانهای آرام» آماده نمایش بود، هم دبیر جشنواره فجر و هم اعضای شورای پروانه نمایش فیلم را تحمل نکردند. بنابراین جدا از اینکه شورای پروانه نمایش و جریانی شبیه آن در همه جای دنیا وجود دارد و فقط ما نیستیم که چنین تشکیلاتی برای تصمیمگیری در اکران داریم، این مهم است که فراموش نکنیم حضور افراد میتواند بسیار تعیینکننده باشد. گاهی فکر میکنم ای کاش میشد که اعضای شورای پروانه نمایش را خود افراد سینما تشکیل بدهند، یعنی کسانی که در خانه سینما هستند مسئولیت بپذیرند و جوابگو باشند. اصلا چرا نباید چنین اتفاقی بیفتد؟ پس با این توضیح، پاسخ من این است که در هر دورهای اگر از من دعوت میکردند که در شورای پروانه نمایش حضور داشته باشم، حتماً قبول میکردم و با اجازۀ اعضای شورا میخواهم بگویم که همین الان هم تلاش و بحث و گفتوگوی ما باعث شده فیلمی مثل «پیرپسر» موفق به اکران شود، در صورتی که مدتهای مدیدی بلاتکلیف مانده بود.
اکران فیلم «پیرپسر» با تلاش و بحث شورای پروانه نمایش محقق شد ولی گرفتاری «قاتل و وحشی» شبیه «خیابانهای آرام» است با این حال به نظرم در آیندهای نه چندان دور مجوز میگیرد
ولی برای فیلم «قاتل و وحشی» هنوز این اتفاق نیفتاده است!
ماجرای «قاتل و وحشی» خیلی متفاوت است. این فیلم تقریبا همان گرفتاری «خیابانهای آرام» را دارد. البته برای آن تلاش زیادی کردهایم ولی متاسفانه جریانهایی خارج از وزارت ارشاد و خارج از حیطه شورای پروانه نمایش اعمال نظر میکنند و اجازه نمیدهند اتفاق مثبتی بیفتد. این فیلم میتوانست حداقل یک نمایش در جشنواره فجر داشته باشد تا همه آن را ببینند و بدانند که مشکلی که فیلم با آن روبروست چیست. «قاتل و وحشی» در حال حاضر دو مشکل دارد که یکی از آنها یعنی مسئله خشونت جدی نیست و با ردهبندی سنی حل میشود. مشکل بعدی سر تراشیده خانم حاتمی (بازیگر نقش اصلی فیلم) که قبلا درباره آن بسیار صحبت شده است و از نظر احکام شرعی روی این قضیه مانور داده میشود و ممانعت به عمل میآید. این در حالی است که در سینما صحنههایی بدین شکل قبلا هم وجود داشته ولی الان بخاطر شرایط و حساسیتهای ویژه برای این موضوع، متاسفانه تا اطلاع ثانوی بلاتکلیف است. با این حال باید سعی کنیم مشکل را برطرف کنیم و به واقع مانع جدی برای نمایش ندارد، منتها بحث حجاب در حال حاضر موضوع را به سمت و سویی میکشاند که فعلا اجازه نمایش نمیدهند. با تمام اینها به نظرم فیلم در آینده نه چندان دور مجوز نمایش میگیرد.
بجز اینها، فیلم «غریزه» نیز که مدتها بود امکان نمایش نداشت توانست پروانه نمایش بگیرد و این هم مثل «پیرپسر» با بحث و گفتوگویی با عوامل فیلم به نتیجه رسید. ما حتی در صحبت با برخی اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس سعی میکردیم نکاتی را روشن کنیم چون نوع بحث و گفتوگو بسیار تأثیرگذار است. به همین دلیل معتقدم مسیری که گاهی برای بعضی فیلمسازان تنگ و دشوار میشود با حضور افرادی که از دل خود سینما هستند، میتواند به نتیجه مثبت ختم شود و به همین دلیل از نامه آقای اثباتی تعجب کردم، چون من دقیقاً بخاطر فیلمهایی که توقیف شده بودند دعوت در شورای پروانه نمایش را پذیرفتم. الان همه یادشان رفته که چه برخوردی با «مارمولک» داشتند و بعد از ۲۰ سال پذیرفتند که آن را بی دلیل توقیف کرده بودند. پس به نظرم باید تلاش کنیم فضایی را به وجود آوریم که با توجه به تغییرات ایجاد شده در دنیا و در کشور خودمان، وضعیت نمایش را بهتر کنیم. خود من شخصاً از حضور در شورا راضی هستم چون تا حد زیادی در تصمیمات اعضای شورای پروانه نمایش دخالت نمیشود، اعضا با هم گفتوگو و تفاهم دارند، تا حد زیادی استقلال داریم و تاکنون هم نتیجههای خوبی گرفتیم. تصمیم ما در شورا این است که بیشتر، از حضور ابتذال در سینما جلوگیری کنیم و در عوض مانع اکران فیلمهای انتقادی نشویم.
شما با این جو مثبتی که از شورا تصویر کردید آیا فکر میکنید همین فیلم «خیابانهای آرام» خودتان یا مثلاً «شیشلیک» مهدویان بتواند مجوز اکران بگیرد؟
مسئله فیلم من (خیابانهای آرام) این است که باید تهیهکننده (محمود رضوی) تقاضا (برای صدور مجوز اکران) را بدهد و من نمیتوانم از این بابت کاری کنم. آقای رضوی هم به احتمال زیاد حاضر نیست چنین کاری انجام دهد. نمیدانم آیا به جایی تعهدی داده یا مسئله دیگری وجود دارد ولی اگر فیلم بخواهد پروانه نمایش بگیرد، حتماً باید از طریق تهیهکننده پیگیری شود و فکر میکنم اگر آقای رضوی این کار را انجام دهد امکانش فراهم باشد. در مورد «شیشلیک» هم فکر میکنم بتوانیم شرایطی را برای آن به وجود آوریم ولی تا جایی که یادم میآید، ظاهراً آنها هم اقدامی برای گرفتن پروانه نمایش نکردهاند.

شرایط امروز سینمای از یک منظر بسیار بد شده و در موقعیتی هستیم که بعد از انقلاب تاکنون چنین شرایط حادی را تجربه نکردهایم. سینما دستخوش حرکاتی شده که هیچ ربطی به آن ندارد؛ یک بازار مکاره که همه جور جنسی به عنوان هنر سینما در آن عرضه میشود
به ابتذال در سینما اشاره کردید. آیا در شورای پروانه نمایش، فیلمها برای ممیزی بررسی میشوند یا بر اساس ابتذال هم درباره آنها تصمیمگیری میشود؟
شرایط امروز سینمای ما از این منظر بسیار بد است و فکر میکنم در موقعیتی هستیم که از ابتدای تغییر در جامعه یعنی بعد از انقلاب تاکنون چنین شرایط حادی را تجربه نکردهایم. سینما دستخوش حرکاتی شده که هیچ ربطی به آن ندارد. یک بازار مکاره که همه جور جنسی به عنوان هنر سینما در آن عرضه میشود. یادم میآید دورهای در کانون کارگردانان (در زمان ریاست علیرضا رئیسیان) بحث استانداردسازی فیلمها مطرح شد تا منهای ممیزی که در ارشاد اتفاق میافتاد، کانون کارگردانان در مورد استاندارد بودن فیلمها دخالت داشته باشد و فیلمها به لحاظ تهیهکنندگی، کارگردانی و اجزای تشکیل دهنده هنری از یک حد استاندارد حداقلی برخوردار باشند و اگر این ویژگی لازم را نداشتند از نمایش آن در سالنهای عمومی سینما جلوگیری شود یا در سینماهای محدودتری نمایش داده شوند. در واقع به دنبال این بودیم تا برای منزلت یک اثر سینمایی ارزش قائل شویم، سلیقه و نوع نگاه مخاطب را زیر سوال نبریم و حتی آنچه را که صرفاً به عنوان سرگرمی در سطحی مبتذل عرضه میشود، به مکانهای دیگر منتقل کنیم. الان هم تقریباً چنین تصمیمی در شورای پروانه نمایش در حال عملی شدن است تا نسبت به این جریانها واکنش داشته باشیم.
البته قرار نیست در شورا، ارزیابی کارگردانی و هنری داشته باشیم و تا به حال درباره ارزیابی هنری بحثی نداشتهایم ولی متاسفانه از اتفاقات سینمایی عجیب و غریب در حال رخ دادن است که به اسم سینمای کمدی، هر جنس بُنجلی را به مخاطب قالب میکنند. به نظر می رسد عده ای از درون سینما باید نسبت به این مسئله حساسیت نشان دهند و فکر میکنم این جریان باید در خانه سینما دنبال شود. البته آقای اسعدیان (مدیرعامل خانه سینما) مخالف این امر هستند و معتقدند ما نمیتوانیم درباره همکاران خود اظهارنظر کنیم ولی من واقعاً فکر میکنم باید اتحادیه تهیهکنندگان درباره این موضوع اقدام جدی کنند و اجازه ندهند این چنین با آبروی همه هنرمندان سینما بخصوص تهیهکنندگان بازی شود. فعلا کارگردانی یک اثر سینمایی تعریف دارد ولی برای تهیه کنندگی تقریبا تعریفی نداریم و یک مدیر تولید کارآمد میتواند با یک سرمایه کافی تبدیل به تهیهکننده شود، درواقع عنوان تهیهکنندگی به نوعی زیر سوال رفته و در کمال تعجب و ناباوری کسی به اهمیت آن فکر نمیکند.
رسیدگی به این امور، وظیفه شورای پروانه نمایش نیست ولی نزد صنف باید بررسی شود تا وضعیت این چنینی آبروی سینما را نزد مردم و مخاطبین از بین نبرد. گاهی پیش آمده که هنگام استفاده از تاکسی وقتی راننده مرا شناخته شروع به شکایت کرده که چرا سینما این طور شده!؟ سینما قبلاً محترم بود و هنرمند هم منزلتی داشت ولی الان نمی توانیم با خانواده به سینما برویم و خجالت میکشیم فیلمها را ببینیم. همه اینها در شرایطی است که متاسفانه حاشیههای بسیاری در اطراف سینما به وجود آمده؛ برخی مسائل که مایۀ آبروریزی است. در گذشته حوزۀ هنر و سینما عاملی برای موضوع تربیتی و آموزش انسانی و توسعۀ مفاهیم درست جامعه از جمله مسائل اخلاقی پررنگ بود آنقدر که خیلیها تصور میکردند اگر کسی وارد این حوزه از هنر شود رستگار خواهد شد اما در حال حاضر بسیاری از خانوادهها مانع فرزندانشان میشوند و فکر میکنند اگر بچههایشان وارد عالم هنر بخصوص سینما شوند منحرف شده و کارشان به جاهای باریک میکشد.
حذف کامل شورای پروانه ساخت به شکلی که از طرف صنف مطرح شده شدنی نیست ولی باور دارم به اینکه اگر شورایی وجود داشته باشد، کسی نباید به خود اجازه دهد متنی را به اسم فیلمنامه بخواند و بعد روی آن تصمیم بگیرد که آیا تهیهکننده و کارگردان میتوانند آن را بسازند یا خیر. این تصمیم، بسیار مهم، پیچیده و غیرعملی است
با وجود دغدغهای که دربارۀ ارزش کیفی و هنری آثار سینمایی مطرح میکنید، این روزها بیشترین بحثها به حذف پروانه ساخت معطوف شده. در شرایط فعلی سینما و با توجه به نکاتی که مطرح کردید حذف شورای پروانه ساخت چقدر قابل اجرا شدن است؟
درباره پروانه ساخت یک واقعیت وجود دارد که باید با دقت بیشتری درباره بودن یا نبودن آن بحث کرد، چون به نظرم حذف کامل آن، به شکلی که از طرف صنف مطرح شده شدنی نیست ولی باور دارم به اینکه اگر شورایی وجود داشته باشد - که حتی آن شورا میتواند شامل اعضای خانه سینما و از دل خود صنف باشد - کسی نباید به خود اجازه دهد متنی را به اسم فیلمنامه بخواند و بعد روی آن تصمیم بگیرد که آیا تهیهکننده و کارگردان میتوانند آن را بسازند یا خیر. این تصمیم، بسیار مهم، پیچیده و غیرعملی است و من از سال های گذشته با آن مخالفت جدی داشتم، الان که دیگر که شرایط متفاوتتر شده و ساخت فیلم سهل الوصولتر است و در خیلی از جاهای دنیا جوانها و حتی فیلمسازان حرفهای با دوربین موبایل فیلم میسازند کمااینکه در اینجا هم بدون پروانۀ ساخت فیلم های باصطلاح زیرزمینی میسازند. تعداد این افراد روز به روز در حال افزایش است و الان وزارت ارشاد بررسی خیلی از این فیلمها را به دلیل اینکه پروانۀ ساخت ندارند جهت بررسی در شورای پروانه نمایش قبول نمیکند، پس اینها به نوعی وارد جریان غیررسمی یا همان سینمای زیرزمینی میشوند. البته بعضیها با رایزنی و اتفاقاتی، ممکن است به دلیل سابقه کاری و شهرت سازندگانشان وارد پروسۀ پروانه نمایش شوند ولی خیلی از فیلمهای جوانهای امروز بخصوص در سینمای کوتاه با همین روش در حال ساخت است و آثار درخشانی هم میان آنها دیده میشود. پس اگر از این منظر هم به ماجرا نگاه کنیم میبینیم که شورای پروانه ساخت به شکلی تحتالشعاع این رفتار قرار گرفته و روز به روز ضرورت آن کمتر میشود.
نکته دیگر این است که یکسری از فیلم ها که به شورای پروانه نمایش ارجاع داده میشود این سوال را برای ما ایجاد میکند که چطور میشود به آنها اجازۀ نمایش داد!؟ چون از فرط ابتذال توهین به مخاطب محسوب می شوند! ما مجبوریم نسبت به این نوع فیلمها حساس باشیم؛ فیلمهایی که بسیار ضعیف هستند و در عین حال پروانه ساخت هم دارند! واقعا تعجب میکنیم که چطور به چنین فیلمنامهای پروانه ساخت داده شده؟ این دو دلیل می تواند داشته باشد؛ یا در شورای پروانه ساخت متوجه اشکال فیلمنامه نشدهاند که البته قابل قبول است چون از روی فیلمنامه نمیتوان تشخیص داد که با چه فیلمی روبرو خواهیم شد و دوم اینکه گاهی فیلمساز، یک فیلمنامه را برای صدور مجوز ارائه میکند و بعد از گرفتن پروانه آنچه را که میخواهد میسازد. اینجاست که رابطۀ بین پروانه ساخت و پروانه نمایش قطع میشود و ما مجبوریم مستقل عمل کنیم.بنابراین مشخص میشود که شورای پروانه ساخت کارکرد و تاثیرخود را از دست داده است پس با این بخش از درخواست اصناف مبنی بر حذف پروانه ساخت باید موافق بود اما در عین حال باید بپذیریم که هر فیلمی که آزادانه ساخته می شود لزوما قابل نمایش نخواهد بود و ممکن است از نمایش آن جلوگیری شود. پذیرفتن این ریسک برای تهیه کننده و سرمایه گذار سخت است و احتمالا سرمایههای بخش خصوصی را از حوزه سینما فراری میدهد!
این را هم اضافه کنم که به همین دلیل مهم، اعضای اتحادیۀ تهیهکنندگان، موافق حذف پروانه ساخت نیستند چون مسئولیت سنگین فیلمسازی بر دوش آنان خواهد بود. پروانه ساخت یک امنیت اولیه است برای کسی که بخواهد در سینما سرمایهگذاری کند و اگر فقط یک مرجع مثل پروانه نمایش باقی بماند، بتدریج سرمایهها از سینما فاصله خواهند گرفت. با این حال فکر میکنم وزارت ارشاد میتواند با افرادی که تجربه کافی دارند مسیر بهتری را برای صدور مجوزها پیش ببرند، مانند دورانی که فیلمسازان اول با پیگیری و مجوز خانه سینما در کانون کارگردانان میتوانستند فیلم خود را بسازند. الان هم می تواند اتفاقات مشابه آن دوران را تجربه کنیم و کلیت اجبارِ گرفتن پروانۀ ساخت برای فیلمسازان برداشته شود، همه خودشان مسئولیت فیلم را بر عهده بگیرند و وزارت ارشاد صرفا یک نظارت بالا دستی داشته باشد برای اینکه مثلاً با انبوهی از تولید فیلم در ژانر وحشت روبرو نشویم و کنترل سبد سینما را با ژانرهای مختلف داشته باشیم ضمن اینکه به عنوان یک پیشنهاد مثلا فیلمسازان بدون ارائه فیلمنامه و فقط با ارائه یک خلاصه بتوانند موافقت اصولی از وزارت ارشاد بگیرند، یعنی یک تهیهکنندۀ کارکشته با یک کارگردان با سابقۀ خوب میتوانند به راحتی موافقت اصولی بگیرند. اگر این تعامل به وجود بیاید، به نظرم در فاصله کوتاهی وضعیت سینما متعادل میشود.

به نتیجه رسیدن این ماجرا به هر حال زمانبَر خواهد بود، تا آن مقطع به نظر شما جریان سینما چطور پیش خواهد رفت؟ چون تعداد زیادی از فیلمسازان به سمت سینمای زیرزمینی یا غیررسمی و بدون مجوز رفتهاند و در نبود فیلمسازان متفکر و اندیشهمند، سینمای مبتذل در اکران غالب شده است.
بله این درست است و اگر ما خودمان سینمای زیرزمینی را روی زمین بیاوریم حرکت عاقلانهای انجام شده است. این اتفاق در حوزۀ تئاتر تقریباً رخ داده است و در سینما هم باید به وجود آید. فکر میکنم آیندۀ خوبی در انتظار خواهد بود و اگر فیلمسازها بخصوص جوانترها، احساس کنند که منهای یکسری مراعات اصولی مثل محترم شمردن ملیت ایرانی، یا احترام به ادیان الهی و غیره... در اندیشه آزاد هستند، قطعا راحتتر میتوانند کار کنند و مسیر فیلمسازی تسهیل میشود. در این صورت همه میدانند که دارای حقوق اجتماعی هستند و تنها مجوز نهایی شورای پروانه نمایش است که به احتمال زیاد همه از آن استقبال میکنند. به نظرم اگر از طرف وزارت ارشاد چنین آیندهنگریای صورت گیرد و متوجه باشند که پروانه ساخت دیگر کارکرد لازم را ندارد به نتیجه خوبی میرسیم. البته شاید به سرعت نتوان این کار را انجام داد و مرحله به مرحله آن را پیش برد تا به تدریج پروانه ساخت برداشته شود. وزارت ارشاد باید تلاش کند اتحادیه تهیهکنندگان زیر بار مسئولیت بروند و در نتیجه بین تهیهکننده واقعی و کسی که صرفا با فراهم شدن امکاناتی از حوزههای دیگر وارد عرصه تولید میشود، تفاوت ایجاد خواهد شد.
از صحبتهای شما اینطور برداشت میشود که جو مثبتی در مسیر صدور مجوزها وجود دارد ولی تجربه نشان داده که حتی اگر برای فیلمی مجوز صادر شود دستگاههای خارج از سیستم وزارت ارشاد میتوانند هرگونه اعمال نظری کنند. الان چه شرایطی تغییر یافته تا فیلم سازانی که غیررسمی کار میکنند به فعالیت در جریان رسمی تن بدهند؟ اصلا خود شما فکر میکنید در همین شرایط فعلی میتوانید فیلمی مثل «مارمولک» را با نگاهی منتقدانه به شرایط روز بسازید؟
بله، فکر میکنم بتوانم. به نظرم شرایط راحتتر شده و دخالت نهادهای موازی در نهادهای اصلی با توجه به نوع مدیریت هر نهاد به تدریح درستشدنی است چون موضوع قانون در حال جدیتر شدن است. الان توانستهایم برای فیلمهایی که سالها توقیف بودند، امکان نمایش فراهم کنیم آن هم با وجود آنکه مخالفتهای جدی در برابر آن ها وجود داشت. البته نمیگویم دیگر این دخالتها وجود ندارند، متاسفانه هنوز حرکتهای موازی با مسیر قانونی انجام میشود ولی امیدوارم به تدریج کمتر شوند چون شرایط به سمتی می رود که ادامه این دخالت ها را ناممکن می کند و احتمالا یک عقل جمعی به این نتیجه خواهد رسید. میدانم که در دورههای قبلی دخالتهای بسیار زیادی در شورای پروانه نمایش اعمال میشد ولی جمع فعلی این اجازه را نمیدهد و وزارت ارشاد هم به مجموعه آرائی که از شورا بیرون میآید احترام میگذارد. اگر بخواهم مثال بزنم شورای عالی فضای مجازی میتواند نمونه خوبی باشد از کسانی که در این جمع میتوانستند روشنتر به مسئله فیلترینگ نگاه کنند. اگر میتوانستیم افرادی را آنجا داشته باشیم که آیندهنگرتر باشند خیلی زودتر فیلتر فضای مجازی برداشته میشد. افراد، بسیار تاثیرگذارند مثل دورانی که استفاده از ماهواره ممنوع بود و به تدریج به این نتیجه رسیدند که نمیشود با عملیات راپِل، ماهوارهها را خُرد کرد؛ گرچه قانون آن هنوز باقی مانده ولی دیگر کسی بر اساس این قانون عمل نمیکند. در واقع حرفم این است که خود قانون اهمیت دارد ولی مهمتر از آن، مجریان قانون هستند؛ کسانی که تصمیم میگیرند یک قانون را بنویسند، تغییر دهند و اجرا کنند. ما هم در شورای پروانه نمایش به این نتیجه رسیدیم که قانون شورای پروانه نمایش حتماً باید تغییر کند و بهروز شود. این تغییر در خود جامعه هم وجود دارد و میبینیم که در شهرهای مختلف ایران فضا تغییر کرده است.
این تغییر در مباحث دیگر هم رخ داده، شورای پروانه نمایش در این موضوع چه میکند؟
من در جلسهای به یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس گفتم که تمام تلاش خود را میکنیم با کارگردان، تهیهکننده و نویسنده تعامل داشته باشیم ولی این را هم مطرح کردیم که وقتی کارگردانی به ما میگوید بدون هیج فیلمنامهای فقط با یک کاراکتر میخواهد از میدان راه آهن به سمت میدان تجریش تهران حرکت کند و فیلم بگیرد. در جامعه تغییراتی رخ داده که نمیتواند آنها را نمایش ندهد و اگر اینکار را نکند مخاطب فیلمش را باور نمیکند. باید چه کند؟ به این عضو کمیسیون گفتم که پاسخی برای این موضوع ندارم و در کمیسیون فرهنگی مجلس هم پاسخی نداشتند و تایید کردند که با چنین معضلی روبرو هستیم. مسئله حجاب مشخص است که به چه سمتی میرود و سرانجامش مشابه همان ماهواره است.
بجز این، باید بدانیم که بچههای دوران ابتدایی ما با چیزهایی آشنا هستند که مثلا در کره جنوبی هم بچهها با آن آشنا هستند مثل یک گروه موسیقی پرطرفدار. اگر ما بخواهیم با این پدیده که شاید نام آن را تهاجم فرهنگی هم بگذارند مقابله کنیم، راهش این نیست که نگذاریم بچههای ما آن را ببینند و گوش دهند، راهش این است که اگر میتوانید، گروهی را تشکیل دهید که برای بچههای مدرسه ما جذابتر از آن گروه «بیتیاس» کرهای باشد ولی چون نمیتوانیم به هر دلیلی این حرکت را انجام دهیم، فقط به ممنوعیت و محدودیت فکر میکنیم و متوسل به روشهای این چنینی می شویم.
واقعا این موضوع تاسف بار است و این اتفاقهای اخیر نشاندهنده همان حرکتهای فراقانونی است. من وارد جزئیات نمیشوم چون اطلاعات دقیقی ندارم ولی این را میدانم که در هر دو مورد بازداشت پژمان جمشیدی و بازداشت بازیگران در یک مهمانی خصوصی اتفاق اشتباهی صورت گرفته و اصلاً ممکن است از حوزۀ قوۀ قضاییه خارج باشد و بر اساس کدورت شخصی رخ داده و بخاطر امکانات یا قدرتی که یک نفر یا چند نفر داشتند، توانستند چنین اِعمالی را انجام دهند. به نظرم قوه قضاییه باید خیلی جدی و سخت به این موضوع وارد شود تا آزادیهای طبیعی که در حریم خصوصی مردم وجود دارد خدشهدار نشود. این مسئله از نظر امنیتی در جامعه بسیار مهم است.
البته باید تلاش کنیم همه چیز را از جنبه مثبت ببینیم. مثلاً در ماجرای آقای جمشیدی من ایشان را انسان بسیار با شخصیت و فهمیدهای میشناسم و حالا ممکن است اتفاقهایی هم برای او رخ داده باشد که به جزئیاتش نمیپردازم ولی هیچ وقت نباید چه در حوزه صنف، چه در حوزه حکومتی یعنی همان وزارت ارشاد به این فکر کنیم که نباید کاری به کار همدیگر داشته باشیم. اینکه در فضای جمعی مسیر درست را پیدا کنیم و با هم در ارتباط باشیم شبیه یک اتاق فکری میشود که هم در میان هنرمندان میتواند وجود داشته باشد و هم در سیستم حاکمیتی.بعد از انقلاب که سینما به یک موقعیت جهانی دست پیدا کرد، همین اتفاق رقم خورده بود، مدیران در بنیاد سینمایی فارابی یا وزارت ارشاد ارتباط خود را با اهالی سینما قطع نمیکردند. من نمیخواهم بگویم همه کارهایی که (در آن دوران) انجام شد بدون اشتباه بوده اما به نظرم همدلی و کنار هم بودنی وجود داشت و این باعث میشد خیلی از مشکلاتی که ممکن بود با آن روبرو شویم اصلا ایجاد نمی شد. در حوزه هنر، آییننامه و بخشنامه جواب نمیدهد، به جای آن همفکری و تعامل و گفتوگو به شدت موثر است. با قاطعیت میتوانم بگویم ۹۹ درصد افرادی که در همین سینما حضور دارند بخاطر این کشور و این آب و خاک فعالیت میکنند. جنگ ۱۲ روزه این را ثابت کرد. در حوزه سینما به ندرت ممکن است یک فرد خائن به خاک و وطن دیده شود. اگر ما هوشمندانه عمل کنیم بسیاری از اتفاقات بد سینما از هر حیث به تدریج از بین خواهد رفت.
صد در صد. شرایطی هم پیش آمد که فیلم خوبی بسازم ولی نشد. فیلمنامهای پیشنهاد شد با یک تهیهکننده خیلی خوب ولی فقط طرح و ایده خوب بود و متاسفانه اصراری وجود داشت مبنی بر اینکه فیلمنامه به شکل فعلی آن ساخته شود. در واقع در بازنویسی فیلمنامه نتوانستیم به نتیجه برسیم و حاصل نهایی برای من و تهیهکننده غیرقابل قبول بود با این حال ممکن است سراغ سوژه دیگری درباره این جنگ بروم.
در «یک تصادف ساده» نقدهایی مطرح میشود و کسانی که مخاطب آن هستند باید نقدپذیر باشند. البته فکر هم میکنم این تحمل وجود دارد چون ممنوعیت (از ساخت فیلم) به این معناست که یک نفر نتواند در کشور خود فیلم بسازد ولی آقای پناهی به راحتی میسازد! برای من سوال است که این چه نوع ممنوعیتی است؟ درست است که فیلمش در ایران اجازه نمایش پیدا نکرده ولی او به هر حال در ایران فیلم میسازد. اگر وزارت اطلاعات اجازه نمیداد آقای پناهی میتوانست فیلمش را بسازد!؟
با وجود آنکه معتقدید شرایط فیلمسازی سهل شده و پروانه ساخت هم میتواند به مرور حذف شود و فقط پروانه نمایش باقی بماند، برخی فیلمسازان براین باورند که درخواست مجوز به نوعی مقابله با کنشگریهای اجتماعی آنها است و این سبب شده که خود سینما زیر سایه مسائل سیاسی قرار گیرد مانند آنچه در ماجرای فیلم «یک تصادف ساده» و حمایتها و مخالفتهای داخلی از آن و فیلمسازش دیده میشود. شما از این منظر فکر میکنید چقدر سینما میتواند روند حرفهای خود را طی کند؟
واقعیت این است که سینما متاسفانه در خیلی جاهای دیگر دنیا به شدت آلوده گرایشات سیاسی شده. البته ما فعلا کمتر درگیر این ماجرا هستیم. زمانی بود که در جشنوارههای الف دنیا این گرایشهای سیاسی را نمیدیدید ولی الان به شدت این مسئله در جشنواره ها نفوذ پیدا کرده و از طریق پروپاگانداها و مجاری خاص اتفاقاتی در حال رخ دادن است که از حوزه هنر خارج است؛ یعنی شما میبینید فیلمی که فاقد جنبههای هنری است صرفا بخاطر ویژگیهای سیاسی و نوع اعتراضی که به جامعه دارد - که محدود به ایران هم نمیشود- در جشنوارهها تشویق میشود و جایزه میگیرد. این یک معضل بزرگ است به شکلی که پایههای اثری را که حداقل استاندارد هنری خود را باید داشته باشد، منهدم میکند و به چیزی تبدیل میشود که قابل قبول در عرصه هنر نیست. شاید تحلیل آنهایی که در جشنوارههای خارجی با فیلمها اینطور رفتار میکنند این باشد که فیلمساز محدودیت داشته و نتوانسته آزادانه فیلم بسازد و به همین دلیل دچار لکنت زبان شده، یعنی فکر میکنند اگر فیلمساز آزادی بیشتری داشت میتوانست فیلم بهتری بسازد در صورتی که واقعیت این نیست و اگر ما بتوانیم فیلمساز را آزاد بگذاریم شرایط فرق نخواهد کرد. مسئولان ما باید بدانند که با هیچ فیلمی نمیتوان جامعه را دگرگون کرد. فیلم سینمایی یا فیلم هنری همیشه یک بیانیه، یک جور طرز تلقی و طرز تفکر است که از طرف فیلمسازش مطرح میشود و ما باید آستانه تحمل خود را بالا ببریم. اگر در فیلم آقای پناهی توهینی به ملیت ایرانی و کشور شود میتوانیم با آن برخورد کنیم ولی واقعا بقیه چیزها اینقدر مقابله ندارد! در «یک تصادف ساده» نقدهایی مطرح میشود و کسانی که مخاطب آن هستند باید نقدپذیر باشند. البته فکر هم میکنم این تحمل وجود دارد چون ممنوعیت (از ساخت فیلم) به این معناست که یک نفر نتواند در کشور خود فیلم بسازد ولی آقای پناهی به راحتی میسازد! برای من سوال است که این چه نوع ممنوعیتی است؟ درست است که فیلمش در ایران اجازه نمایش پیدا نکرده ولی او به هر حال در ایران فیلم میسازد. اگر وزارت اطلاعات اجازه نمیداد آقای پناهی میتوانست فیلمش را بسازد!؟
من فیلم «یک تصادف ساده» را دیدهام و به گفته بسیاری از منتقدان از نظر استانداردهای هنری ضعیف است، به این موضوع کاری ندارم اما مسئله اینجاست که او به هر حال در این کشور فیلم میسازد. اتفاق بد این است که بخاطر ساختن این فیلم برای آقای پناهی یک سال حبس با ممنوعیت خروج از کشور در نظر گرفتند. البته میدانم که او وقتی گفته به ایران میآید حتماً به کشورش برمیگردد ولی وقتی نزدیک به مراسم گلدن گلوب و اسکار چنین اخباری منتشر میشود معلوم است چه اتفاقی در راه است و او به احتمال زیاد اسکارش را هم میگیرد.

درباره جشنواره جهانی فجر هم صحبت کنیم که در ابتدا تصور خوبی نسبت به برگزاری آن در شیراز جود داشت ولی با انتقادهایی همراه شد. ارزیابی شما در مدتی که در جشنواره بودید چیست؟
من برای حضور در جشنواره دعوت شدم ولی فقط به مراسم اختتامیه رسیدم و چون مراسم تقدیر از آقای میرکریمی بود به خواست ایشان برای تقدیر روی سن هم رفتم. در آن روز آخری که در جشنواره بودم متاسفانه عکسالعملهای خوبی ندیدم، هم از جو کلی جشنواره و هم از اهالی سینماگر شیراز. در طول مراسم تقریباً از خیلیها که پرسیدم جشنواره چطور بوده، متاسفانه همه به ضعف برگزاری اشاره میکردند و میگفتند آن ویژگیهایی که باید با توجه به دورههای قبلی میداشت - چه تفکیک شده و چه تجمیع شده - نداشت؛ در واقع جشنواره ضعفهایی داشته و خیلیها از آن راضی نبودند و بیشتر شبیه یک مهمانی و دورهمی برگزار شده بود. در هیئت داوران هم که از یک عضو خارجی آن ناراضی بودند و مجموعۀ برگزاری چندان مثبت نبود. در مجموع جشنواره در آن ترازی که انتظار میرفت بعد از مدتها برگزار شود، پیش نرفت که شاید و احتمالا بخاطر تجربۀ اول حضور در شیراز بوده باشد. با این حال من با تفکیک جشنواره از بخش ملی بسیار موافقم و همینطور با برگزاری آن در شهر شیراز. اینها از اتفاقهای خوب جشنواره جهانی بوده ولی برای برگزاری باید خیلی بیشتر و جلوتر از این ها فکر کنیم و امیدوارم برای سالهای آینده اشکالات امسال برطرف شود و آبرومندانهتر برگزار شود.
روز آخری که در جشنوار جهانی فجر بودم متاسفانه عکسالعملهای خوبی ندیدم، هم از جو کلی جشنواره و هم از اهالی سینماگر شیراز. در طول مراسم تقریباً از خیلیها که پرسیدم جشنواره چطور بوده، متاسفانه همه به ضعف برگزاری اشاره میکردند. خیلیها از آن راضی نبودند و بیشتر شبیه یک مهمانی و دورهمی برگزار شده بود و ای کاش افرادی که حامی جشنواره بودند فقط اسمشان در اخبار ذکر شود نه اینکه با صحبتهای طولانی، روی سن جشنواره باشنددر این مورد نکته دیگری را هم میخواهم اشاره کنم؛ همه جای دنیا جشنوارهها با حضور و همیاری شهرداریها و استانداریها برگزار میشود حتی جشنوارههای الف مثل کن که حمایت شهرداری کن را دارد ولی در طول برگزاری جشنواره یک بار نمیبینید که شهردار کن روی سن برود و صحبتی بکند. ممکن است خارج از جشنواره میزبان یک مهمانی باشد ولی در فضای مرتبط با جشنواره هیچ دخالتی ندارد، هیچ اظهار نظری نمیکند و کسانی که روی سن جشنواره میروند فقط هنرمندان یا اعضای هیئت داوری هستند در حالی که ما اینجا متاسفانه وقتی جشنوارهای را برگزار میکنیم استاندار، شهردار، امام جمعه یا مقامات دیگر باید صحبت کنند و از افراد مختلفی هم تشکر کنند؛ آنقدر این صحبتها طولانی میشود که گاهی میبینید بیش از یک ساعت مدعوین نشستهاند تا این افراد دیدگاههای خود را مطرح کنند. بپذیریم که دورۀ این کارها گذشته، و همۀ افرادی که یک جشنواره را حمایت میکنند باید پشت پرده مراسم باشند و فقط اسمشان در اخبار جشنواره ذکر شود.
در شورای پروانه نمایش چه فیلم بدون مجوزی هست که دغدغه اکران آن را دارید؟
من خیلی دوست دارم فیلمهایی که کماکان مشکل دارند مثل فیلم «سفره ایرانی» آقای عیاری که فقط به خاطر نام فیلم نتوانسته مجوز بگیرد، اکران شود. این فیلم هیچ ایرادی ندارد و فقط میخواهند اسمش «سفره ایرانی» نباشد. واقعاً این اسم چه اشکالی دارد؟ آقای عیاری درخواست مجوز نمایش داده و امیدوارم با آن موافقت شود. فیلم آقای نعمتالله (قاتل و وحشی) هم که همیشه متقاضی است و امیدوارم سازمان سینمایی شرایطی را فراهم کند که این فیلم به نمایش درآید. در عین حال امیدوارم شرایطی فراهم شود که هم «خیابانهای آرام» و هم «گزارش یک جشن» ابراهیم حاتمیکیا نمایش داده شوند - حتی شده در گروه هنر و تجربه - که اتفاق بسیار خوبی خواهد بود.
برای جمعبندی باید بگویم که هم هنرمندان و هم دولتمردان باید تلاش کنند از درون یک پوسته کهنه بیرون بیایند. باید یک پوستاندازی صورت بگیرد و با جهان تازهای که با هوش مصنوعی اداره میشود ارتباط برقرار شود. اجازه مطرح شدن ایدههای جدید را بدهیم تا به یک مرحله و تراز بالاتری دست پیدا کنیم. باید جوانهایی را که ایدههای متفاوت دارند وارد حوزههای هنر و سینما کنیم و جهشی را در این عرصه به وجود آوریم و این مستلزم آن است که مسئولان و دولتمردان همراه فیلمسازان از این حرکت حمایت و استقبال کنند.