به گزارش خبرنگار مهر، یلدا، شبی که قرنهاست در حافظه جمعی ایرانیان بهعنوان نماد نور، صبر و پیوند خانوادگی شناخته میشود، امروز دیگر تنها یک آئین خانگی نیست؛ بلکه به موضوعی در عرصه دیپلماسی فرهنگی، رقابتهای هویتی و سیاست ثبت جهانی میراث ناملموس تبدیل شده است. پرسش اصلی اینجاست: یلدا چگونه از یک سنت مردمی به یک پرونده جهانی رسید و این ثبت، چه معنایی فراتر از یک عنوان دارد؟
پس از سالها بحث و گمانهزنی، آئین شب یلدا (چله) در سال ۲۰۲۲ میلادی (۱۴۰۱ شمسی) بهصورت پرونده مشترک ایران و افغانستان در فهرست میراث فرهنگی ناملموس یونسکو ثبت شد. این ثبت، نقطه پایانی بود بر تردیدهایی که سالها درباره سرنوشت جهانی این آئین وجود داشت؛ آئینی که پیشتر نیز بارها از سوی کارشناسان بهعنوان یکی از ظرفیتهای مغفول میراث ناملموس ایران معرفی شده بود.
اما ثبت یلدا، برخلاف برخی آثار ملموس، نه بهمعنای تثبیت مالکیت انحصاری، بلکه تأکیدی بر اشتراکات فرهنگی فراملی است؛ نکتهای که خود، هم فرصت محسوب میشود و هم چالش.
یونسکو چه چیزی را ثبت کرد؟
در پرونده جهانی یلدا، تمرکز اصلی نه بر خوراک و نمادها، بلکه بر کارکرد اجتماعی آئین بوده است. یونسکو، یلدا را آئینی دانسته که به تقویت پیوندهای خانوادگی کمک میکند، بستری برای گفتوگو میان نسلها فراهم میآورد، حامل دانش سنتی، روایت شفاهی و ادبیات مردمی است و در پیوندی معنادار با چرخه طبیعت و زمان قرار دارد.
در واقع، آنچه ثبت شد، «شب یلدا» بهعنوان یک مراسم ثابت نیست؛ بلکه فرایند زندهای از زیست فرهنگی است که هنوز در خانهها جریان دارد.
یلدای واحد، آئینهای متکثر
برخلاف تصور رایج، یلدا در ایران آئینی یکدست نیست. هر منطقه، روایت خود را از این شب دارد؛ روایتی که گاه از مرکز فاصله میگیرد و رنگ بومی پررنگتری میگیرد. مثلاً در شیراز، یلدا بدون حافظ معنا ندارد؛ فالگرفتن نه تفنن، که نوعی گفتوگو با سنت ادبی است. در خراسان، قصهگویی و شاهنامهخوانی، یلدا را به شب روایتهای حماسی بدل میکند. در آذربایجان، «چِلّه گئجهسی» با آئین هدیهبردن و خوراکهای خاص، به مناسکی اجتماعی تبدیل میشود.
در شمال ایران، تنوع خوراکیها و محصولات بومی، پیوند یلدا با طبیعت را برجسته میکند و در مناطق مرکزی مانند یزد و کرمان، شبنشینیهای طولانی و نقل خاطرات، محور اصلی آئین است. این تنوع، همان چیزی است که پرونده یونسکو بر آن تأکید دارد یعنی وحدت در عین کثرت.
یلدا؛ فراتر از مرزهای ایران
اگرچه ایران و افغانستان بهطور رسمی پرونده ثبت را ارائه کردند، اما یلدا محدود به این دو کشور نیست. در افغانستان، یلدا همچنان یکی از مهمترین آئینهای خانوادگی است. در تاجیکستان و بخشهایی از آسیای میانه، آیینهایی با ریشه مشترک انقلاب زمستانی وجود دارد که گرچه نام یلدا را ندارند، اما از همان منطق فرهنگی پیروی میکنند. حتی در جمهوری آذربایجان، مفهوم «چله» همچنان در فرهنگ عامه زنده است.
همین گستره جغرافیایی، یلدا را به نمونهای روشن از میراث مشترک فرهنگی منطقه تبدیل کرده است؛ میراثی که ثبت جهانی آن، بیش از هر چیز، نیازمند مدیریت هوشمند روایت است. منتها هنوز این کشورها غیر از افغانستان به پرونده جهانی یلدا نپیوستهاند. البته که هر زمان درخواستی داده شود این امر امکان پذیر است چون یلدا به صورت پرونده چند ملیتی ثبت جهانی شد.
ثبت جهانی؛ پایان راه یا آغاز مسئولیت؟
ثبت یلدا در یونسکو، اگرچه دستاوردی مهم است، اما خود بهتنهایی ضامن حفظ این آئین نیست. خطر اصلی، همان چیزی است که بسیاری از آئینهای ثبتشده را تهدید میکند یعنی تقلیل میراث زنده به ویترین مناسبتها. اگر یلدا صرفاً به چند تصویر نمادین و برنامه نمایشی محدود شود، آنچه از دست میرود، روح آئین است؛ همان گفتوگو، همان باهمبودن و همان انتقال نانوشته فرهنگ.
یلدا، اگر قرار است جهانی بماند، باید در خانهها زنده بماند؛ جایی که هیچ پروندهای، جای تجربه زیسته را نمیگیرد.
چالشهای جهانی شدن یلدا
علی دارابی معاون میراث فرهنگی کشور در یادداشتی به مناسبت فرارسیدن شب یلدا روند جهانی شدن این پرونده را تشریح کرده و نوشته است:
در سال ۱۴۰۱، پرونده ثبت جهانی آئین یلدا به دلیل محدودیتهای سهمیهای یونسکو، به صورت مشترک با کشور افغانستان به دبیرخانه کنوانسیون ۲۰۰۳ پیشنهاد شد.
با این حال، شرایط خاص سیاسی و اجتماعی افغانستان پس از استقرار طالبان و فضای پر ابهام این کشور در سطح بینالمللی، موجب شد روند بررسی پرونده با چالشهایی جدی مواجه شود.
کمیته ارزیابی کنوانسیون ۲۰۰۳ در گزارش اولیه خود، با اشاره به ابهام در مستندات مربوط به برگزاری آئین یلدا در افغانستان، پیشنهاد «ارجاع پرونده به سال بعد» (Referral) را مطرح کرده بود.
اجلاس کمیته بینالدولی میراث فرهنگی ناملموس یونسکو در همان سال در کشور مغرب (مراکش) برگزار میشد؛ کشوری که در قطع روابط دیپلماتیک با جمهوری اسلامی ایران قرار دارد. همزمان، برخی کشورهای عضو کمیته، از جمله عربستان سعودی نیز، در آن زمان شرایطی مشابه داشتند و از سوی دیگر، نماینده رسمی افغانستان در یونسکو اساساً فاقد ارتباط مؤثر با حاکمیت جدید این کشور بود و از پی گیری موضوع نگران بود. مجموعه این عوامل، فضای پرونده یلدا را بهشدت پیچیده کرده بود.
با وجود نا امیدی برخی همکاران، اهتمام سازمانی موجب شد مسیر رایزنیهای فرهنگی نه سیاسی با کشورهای عضو کمیته بینالدولی یونسکو آغاز شود. مذاکرات فشرده، با همراهی سفیر جمهوری اسلامی ایران در یونسکو و مدیریت وقت دفتر ثبت آثار معاونت میراث فرهنگی، به تدریج نوید تغییر شرایط پرونده یلدا را داد.
با این حال، همه چیز منوط به حضور در اجلاس و انجام رایزنیهای نهایی بود. شخصاً، علیرغم محدودیتهای پروتکلی، در جهت تحقق منافع ملی، مذاکرات مستقیم و غیررسمی با سفیر عربستان و همچنین سفیر مراکش، و تعداد زیادی از اعضای کمیته اجرایی صاحب رأی در یونسکو انجام دادم. در این میان، همراهی مؤثر سفیر بنگلادش نقشی تعیینکننده در پیشبرد پرونده ایفا کرد.

در نهایت، به فضل الهی، اهتمام سازمانی و دیپلماسی فرهنگی منجر به ثبت جهانی آئین یلدا شد؛ رویدادی که بیش از هر چیز، نشاطی ملی را در آذر ۱۴۰۱ برای کشور به ارمغان آورد و شیرینی اش در یلدای همان سال به کام مردم شیرین آمد.
این تجربه بار دیگر نشان داد که نهادهای فرهنگی ایران میتوانند و باید فارغ از فراز و فرودهای مناسبات سیاسی بینالمللی، مسیر روابط فرهنگی را برای احقاق حقوق ملی دنبال کنند. در عرصه فرهنگ است که جغرافیای فرهنگی و تمدنی ایران، مرزهای سیاسی را درمینوردد.
به یاد دارم در زمان ثبت جهانی یلدا، سفیر هند در یونسکو به میز جمهوری اسلامی ایران آمد و اعلام کرد نه تنها از این پرونده حمایت میکند، بلکه در صحن اصلی کمیته بینالدولی یونسکو، به زبان فارسی درباره یلدا سخن خواهد گفت؛ و چنین کرد. او با لهجه شیرین خود، پیام حمایت مردم هند و شادی آنان از ثبت جهانی یلدا را به فارسی قرائت کرد؛ صحنهای ماندگار از قدرت پیوندهای فرهنگی.









