خبرگزاری مهر؛ گروه استانها: شب چله یا نخستین شب زمستان، در نگاه نخست ممکن است تنها یک مناسبت فصلی به نظر برسد؛ شبی که تاریکیاش طولانیتر از همه شبهای سال است. اما در فرهنگ کُردی، این شب جایگاهی بسیار فراتر از یک تاریخ تقویمی دارد.
شب چله، لحظهای است که زمان میچرخد، نظم کیهانی دوباره تنظیم میشود و امید به بازگشت نور، در دل تاریکی مطلق زاده میشود، زینب کریمی، استاد دانشگاه و پژوهشگر دانش بومی کُردی در استان کردستان، در گفتوگو با خبرنگار مهر، شب چله را «قلب تپنده گاهشمار آئینی زمستان کُردی» میداند؛ شبی که حافظه تاریخی، اقلیم، آئین و زیست روزمره مردم را به هم پیوند میزند.
شب چله؛ نقطه عطف در نظم کیهانی
شب چله همزمان با انقلاب زمستانی رخ میدهد؛ زمانی که خورشید به جنوبیترین نقطه خود میرسد و طول شب به بیشترین حد ممکن میرسد، به گفته کریمی، در منطق آئینهای ایرانی کهن، بهویژه آئین مهر، این شب پایان تاریکی نیست، بلکه آغاز فرایند بازگشت نور است در این دستگاه فکری، تاریکی باید به نهایت خود برسد تا امکان چرخش زمان و تولد دوباره نور فراهم شود.

وی تصریح کرد: در آئین مهر، زایش مهر به معنای تولد جسمانی یک خدا نیست، بلکه رخدادی کیهانشناختی است؛ زایش نور در دل تاریکی مطلق. همین معناست که شب چله را به شبی مقدس و آئینی بدل کرده است؛ شبی که شکست نمادین تاریکی و آغاز چرخه تازه حیات را جشن میگیرد.
زاگرس؛ جغرافیای شکلگیری آئین
این پژوهشگر دانش بومی تأکید کرد: خاستگاه آئین مهر و درک آئینی از شب چله را باید در جغرافیای زیست اقوام ایرانی باستان، بهویژه در زاگرس و آسیای صغیر جستوجو کرد زندگی در کوهستان، زمستانهای سخت و وابستگی مستقیم به چرخههای طبیعی، انسان را وادار میکرد زمان را نه بهصورت انتزاعی، بلکه بهعنوان تجربهای زیسته درک کند.
وی عنوان کرد: در چنین جغرافیایی، نور، گرما و طول روز، مستقیماً با بقا گره خوردهاند و کُردها بهعنوان از کهنترین ساکنان زاگرس، حاملان این حافظه آئینی هستند؛ حافظهای که نه در کتابها، بلکه در آئینهای زنده، خوراکها، بازیها و شبنشینیها تداوم یافته است.
گاهشمار کُردی؛ تقویم زندگی
وی افزود: برای فهم جایگاه شب چله، باید به گاهشمار کُردی توجه کرد، برخلاف تقویمهای رسمی و اداری که بر عدد و تاریخ استوارند، گاهشمار کُردی تقویمی زیسته، اقلیمی و معیشتی است و در این تقویم، زمان با سرما و گرما، نور و تاریکی، کشاورزی و دامداری سنجیده میشود.

وی اعلام کرد: یکی از مفاهیم مرکزی این گاهشمار، «چله» است؛ واژهای که به دورههای تعیینکننده سال اشاره دارد، شب چله، دروازه ورود به «چله بزرگ» زمستان است؛ سختترین و سردترین بخش سال، اما درست در همین نقطه است که منطق آئینی وارد عمل میشود: سختترین شب، به جشن بدل میشود، زیرا همان شب، لحظه زایش مهر و آغاز بازگشت نور است.
آیینهایی برای تابآوری جمعی
کریمی اذعان کرد: تمام مناسک شب چله در فرهنگ کُردی، بازتاب همین منطق تقویمی و زیستی است، گردهمآمدن خانواده و طایفه، قصهگویی، آوازخوانی، یادکرد نیاکان و خوردن خوراکهای گرم، همگی عناصر یک آییناند که هدف اصلی آن، تقویت تابآوری جمعی پیش از ورود به سرمای بزرگ است.
به گفته کریمی، سرخی انار و دیگر میوههای شب چله، بازنمایی نمادین خورشید زاینده است؛ خورشیدی که هنوز ناتوان است، اما حضورش آغاز شده است، بیدار ماندن تا پاسی از شب نیز مشارکت نمادین انسان در لحظه گذار زمان به شمار میرود؛ حضوری آگاهانه در نقطهای که جهان میچرخد.
چله و یلدا؛ تفاوت یک مفهوم و یک نام
این استاد دانشگاه در استان کردستان اذعان کرد: در سالهای اخیر، شب چله اغلب با نام «یلدا» شناخته میشود در واقع چله واژهای بومی و برآمده از منطق اقلیمی و تقویم ایرانی کُردی است که به کیفیت و شدت زمان اشاره دارد و یلدا اما واژهای سریانی به معنای زایش است که در دورههای متأخر وارد زبان فارسی شده است.
کریمی گفت: از این منظر، چله نام آئین و مفهوم اصلی است و یلدا ترجمه مفهومی و متأخر آن؛ ترجمهای که در پیوند با روایتهای دینی بعدی رواج یافته است.

از آئین مهر تا میلاد مسیح
این استاد دانشگاه با اشاره به تاریخ ادیان میگوید: زمانی که مسیحیت در جهان رومی گسترش یافت، با آئینی روبهرو شد که پیشاپیش دستگاه نمادین تولد، نور و نجات را در اختیار داشت: آئین مهر.
به گفته وی تثبیت زمان میلاد مسیح در حوالی انقلاب زمستانی، نه تصادفی بود و نه صرفاً الهیاتی، بلکه اقتباسی آگاهانه از آئینی فراگیر و ریشهدار به شمار میرفت و حتی نماد درخت نیز در این انتقال فرهنگی دچار ترجمه جغرافیایی شد، در آئین مهر و سنت کُردی، سرو درخت مقدس است، اما در اروپا، این نماد به دلیل تفاوت اقلیم، به کاج بدل شد؛ کاج کریسمس که ترجمهای جغرافیایی از سرو مهری محسوب میشود.
خوراک؛ آئین گرمابخش
کریمی ادامه داد: خوراکهای شب چله کُردی، بخش جداییناپذیر این آئین هستند و خوراک در این شب، فقط برای سیر شدن نیست، بلکه کنشی فرهنگی برای گرمکردن جمع و تحکیم پیوندهای اجتماعی است «گەنمشیر» یکی از مهمترین تنقلات زمستانی است که از گندم و شیر تهیه میشود و همراه با کشمش برای پذیرایی از مهمانان به کار میرود.
وی یادآور شد؛ دلمه کُردی یا «یاپراخ» با ترکیبی از برنج، سبزی، گوشت، کشمش و روغن، و همچنین «گیپه سیرابی» از دیگر خوراکهای شاخص این شب هستند که تهیه آنها خود نوعی مشارکت جمعی و آئینی به شمار میرود.
بازی؛ شکستن طولانیترین شب
به گفته این پژوهشگر دانش بومی کرد، شب چله، شب بازی و جمع است بازیهایی مانند «گۆروا» یا جورابین، که با حدس و دقت همراه است، و «شاه و وزیر» یا «شاووەزیر» که ساختاری نمادین از قدرت و داوری دارد، نقش مهمی در گذراندن طولانیترین شب سال ایفا میکنند. این بازیها، علاوه بر سرگرمی، تمرینی برای هوشیاری، همکاری و پذیرش قواعد جمعی هستند.
شبنشینی و روایت؛ حافظه زنده
وی اضافه کرد: شبنشینی در شب چله، فرصتی برای انتقال حافظه فرهنگی است. صاحبخانه با آمادهکردن شبچرههایی چون گندم برشته، شاهدانه، قاووت، مویز، کشمش و گردو، مجلس را گرم میکند و در کنار بازیها، آوازخوانی جمعی و روایت داستانهایی چون «مم و زین»، «خجه و سیامند»، «خسرو و شیرین» و دیگر روایتهای حماسی و عاشقانه جریان مییابد.

وی گفت: جوانترها نیز با زورآزمایی، کشتیهای محلی و بازیهای قدرتی، انرژی جمعی را تخلیه میکنند؛ کنشهایی که هم سرگرمکنندهاند و هم پیونددهنده.
دانشی برای زیستن
در مجموع، شب چله در فرهنگ کُردی، نه افسانهای نوستالژیک و نه صرفاً یک جشن فصلی است، این شب، دانشی فرهنگی برای زیستن و بقا در جهانی سخت و کوهستانی به شمار میرود؛ دانشی که بر پایه تجربه زیسته، حافظه جمعی و فهم آئینی از زمان شکل گرفته است.
شب چله، لحظهای است که زمان دوباره تنظیم میشود و زایش مهر، بهعنوان زایش نور و امید، امکان ادامه زندگی را نوید میدهد.
کُردها با حفظ این آئین در گاهشمار زیسته خود، نهتنها گذشته را پاس داشتهاند، بلکه منطقی از زمان و زندگی را تا امروز منتقل کردهاند؛ منطقی که هنوز هم در بلندترین شب سال، با گردهمآمدن، روایت، خوراک و نور، خود را زنده میکند.









