شنبه 29 آذر 1404
Saturday, 20 December 2025

وقتی اضطراب به کالای سودآور تبدیل می‌شود

خبرگزاری مهر شنبه 29 آذر 1404 - 09:31
در دنیایی که بازار، حتی کودکی را نیز به میدان رقابت و سودآوری کشانده است، اضطراب به کالایی پنهان اما پرفروش بدل شده؛ کالایی که از ترس والدین و احساس «ناکافی بودن» کودکان تغذیه می‌کند.

یادداشت مهمان- محمدمهدی سیدناصری، مدرس دانشگاه: در جهانی که منطق سودآوری به‌تدریج بر آموزش، فرهنگ و حتی عواطف انسانی سایه افکنده است، کودکی دیگر صرفاً مرحله‌ای طبیعی از رشد انسان نیست؛ بلکه به عرصه‌ای برای سرمایه‌گذاری، بازارسازی و تولید اضطراب تبدیل شده است. آنچه امروز در بخش قابل توجهی از محتوای آموزشی، سرگرمی و حتی فرهنگی کودک مشاهده می‌شود، نه پاسخ به نیازهای واقعی رشد ذهنی و عاطفی کودک، بلکه بهره‌برداری نظام‌مند از ترس والدین و ناامنی روانی کودکان است. در این الگو، کودک نه به‌عنوان انسانی در حال شدن، بلکه به‌مثابه پروژه‌ای ناتمام و همواره «ناکافی» تصویر می‌شود؛ پروژه‌ای که فقط با مصرف بیشتر، آموزش فشرده‌تر، ابزارهای بیشتر و رقابت زودهنگام‌تر می‌تواند به «وضعیت مطلوب» برسد. اینجاست که اضطراب، از یک احساس انسانی طبیعی، به کالایی سودآور بدل می‌شود و فرهنگ کودک، آرام‌آرام جای خود را به صنعت اضطراب می‌دهد. بخش چشمگیری از محتوای کودک در سال‌های اخیر، بر محور «نقص» بنا شده است؛ نقص در هوش، نقص در سرعت یادگیری، نقص در مهارت، نقص در مقایسه با دیگران. پیام پنهان یا آشکار بسیاری از این محتواها چنین است: «تو هنوز کافی نیستی». کودک، پیش از آنکه فرصت تجربه بازی، تخیل، خواندن، پرسشگری و لذت از یادگیری را داشته باشد، با این تصور مواجه می‌شود که باید مدام خود را اصلاح کند، ارتقا دهد و از دیگران عقب نماند. این نگاه، ریشه‌ای عمیق در منطق بازار دارد. بازاری که برای فروش، نیازمند خلق احساس کمبود است. در چنین بازاری، کودک آرام، کنجکاو و راضی، مصرف‌کننده مناسبی نیست؛ بلکه کودک مضطرب، مقایسه‌گر و نگران آینده، مخاطب ایده‌آل به شمار می‌رود. نتیجه، پرورش نسلی است که پیش از شکل‌گیری هویت، با اضطراب عملکرد و ترس از ناکامی زیست می‌کند.

در بسیاری از محصولات آموزشی و سرگرمی، رقابت جایگزین تجربه انسانی رشد شده است. کودک نه بر اساس تلاش، لذت از یادگیری یا مسیر فردی، بلکه با شاخص‌هایی چون برتری، سرعت، رتبه و جلو زدن از دیگران سنجیده می‌شود. این رویکرد، به‌تدریج مفهوم «ارزشمندی» را به «برنده بودن» گره می‌زند و شکست را نه بخشی طبیعی از یادگیری، بلکه نشانه‌ای از بی‌کفایتی معرفی می‌کند. در چنین فضایی، کودک فرصت تجربه خطا، تأمل، مکث و بازگشت را از دست می‌دهد. اضطراب دائمی، جای امنیت روانی را می‌گیرد و مقایسه، جای کشف خود را. این وضعیت، نه‌تنها سلامت روان کودک را تهدید می‌کند، بلکه بنیان‌های اخلاقی فرهنگ را نیز دچار فرسایش می‌سازد.

یکی از نشانه‌های مهم تجاری‌سازی اضطراب در زیست‌جهان کودک، عقب‌نشینی تدریجی کتاب، قصه و روایت از مرکز تجربه کودکی است. کتاب کودک، به‌طور سنتی، بستری برای تخیل، هم‌دلی، آرامش، درک تفاوت‌ها و رشد تدریجی بوده است. قصه، کودک را به جهانی دعوت می‌کرد که در آن می‌توان ترسید، شکست خورد، دوباره برخاست و آموخت. اما در منطق بازارمحور امروز، کتاب آرام، قصه تأمل‌برانگیز و روایت غیررقابتی، «کم‌فروش» تلقی می‌شود. جای آن را محتوایی می‌گیرد که سریع، پرهیجان، اضطراب‌آور و نتیجه‌محور است. کودک به‌جای زیستن در جهان معنا، در چرخه‌ای از تحریک، مقایسه و مصرف گرفتار می‌شود. این حذف تدریجی فرهنگ مکتوب و روایت انسانی، نوعی فقر فرهنگی خاموش ایجاد می‌کند که آثار آن در سال‌های بعد آشکار خواهد شد.

از منظر حقوق کودک، محتوای مبتنی بر اضطراب و نقص‌محوری، صرفاً مسئله‌ای تربیتی یا فرهنگی نیست؛ بلکه مسئله‌ای حقوقی و اخلاقی است. حق برخورداری از سلامت روان، رشد متوازن شخصیت، آموزش متناسب با سن و توان، و حفظ کرامت انسانی کودک، از اصول بنیادین حقوق کودک به شمار می‌رود. هر محتوایی که کودک را ابزار سودآوری، مشتری دائمی یا پروژه‌ای ناتمام معرفی کند، با این حقوق در تعارض است. اصل «مصالح عالیه کودک» اقتضا می‌کند که تمامی سیاست‌ها، محصولات و برنامه‌های مرتبط با کودک، پیش از هر چیز به نفع رشد انسانی او باشد، نه به سود بازار.

تجاری‌سازی اضطراب، تنها کودک را هدف نمی‌گیرد؛ بلکه والدین را نیز در چرخه‌ای از نگرانی دائمی گرفتار می‌کند. ترس از عقب‌ماندن فرزند، ترس از آینده نامعلوم، ترس از قضاوت اجتماعی، همگی به ابزار فروش تبدیل می‌شوند. بازاری که خود این ترس را تولید کرده است، همان بازار، راه‌حل را نیز می‌فروشد. در این چرخه معیوب، آرامش خانوادگی، بازی آزاد، کتاب‌خوانی و گفت‌وگو، به حاشیه رانده می‌شود و جای خود را به برنامه‌های فشرده، آموزش‌های زودهنگام و رقابت‌های بی‌پایان می‌دهد.

مقابله با این روند، نیازمند نگاهی فراتر از توصیه‌های فردی است. دولت‌ها باید با تنظیم‌گری هوشمندانه، از تبدیل کودک به هدف بازار جلوگیری کنند. حمایت از محتوای فرهنگی آرامش‌محور، کتاب کودک، قصه‌گویی و بازی آزاد، ضرورتی فرهنگی و حقوقی است. رسانه‌ها باید از بازتولید اضطراب والدینی پرهیز کنند و الگوهای متعادل رشد را برجسته سازند. والدین نیز نقشی کلیدی دارند؛ آگاهی از اینکه رشد سالم کودک، بیش از هر چیز به امنیت روانی، رابطه انسانی، کتاب، بازی و زمان نیاز دارد، نه به مسابقه و مقایسه. تجاری‌سازی اضطراب، تنها روان کودک را فرسوده نمی‌کند؛ بلکه فرهنگ، اخلاق و آینده جامعه را نیز دستخوش آسیب می‌سازد. اگر کودکی را به عرصه رقابت و کمبود تقلیل دهیم، جامعه‌ای خواهیم داشت که انسان‌ها در آن هرگز احساس کفایت و آرامش نخواهند کرد. دفاع از کودک، دفاع از کتاب، دفاع از قصه و دفاع از آرامش، در نهایت دفاع از انسان است. اگر کودک را سرمایه انسانی می‌دانیم، باید او را از بازاری که از ترس تغذیه می‌کند، محافظت کنیم؛ زیرا جامعه‌ای که کودکی آرام نداشته باشد، آینده‌ای سالم نخواهد داشت.

منبع خبر "خبرگزاری مهر" است و موتور جستجوگر خبر تیترآنلاین در قبال محتوای آن هیچ مسئولیتی ندارد. (ادامه)
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت تیترآنلاین مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هرگونه محتوای خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.