سرویس جهان مشرق - در تاریخ ۱۴ دسامبر ۲۰۲۵، یک حمله تیراندازی در ساحل بوندی سیدنی رخ داد که طی آن حداقل ۱۵ نفر کشته و بیش از ۴۰ نفر زخمی شدند. این حمله در جریان یک جشن حنوکا (جشن یهودی) اتفاق افتاد و پلیس استرالیا آن را به عنوان یک اقدام تروریستی توصیف کرده است.
مهاجمان، پدر و پسری به نامهای ساجد اکرم (۵۰ ساله) و نوید اکرم (۲۴ ساله) شناسایی شدهاند که یکی در صحنه کشته شده و دیگری در وضعیت بحرانی است. این حادثه، که یکی از مرگبارترین حملات علیه جامعه یهودی خارج از فلسطین اشغالی در سالهای اخیر است، جامعه یهودی استرالیا را در شوک فرو برد و واکنشهای گستردهای در سطح بینالمللی به دنبال داشت.
اما آنچه این رویداد را پیچیدهتر میکند، بهرهبرداری سریع رژیم صهیونیستی از آن برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود، به ویژه افزایش تنش با ایران، است. استرالیا در سالهای اخیر و خصوصا پس از جنایات این رژیم در غزه، شاهد افزایش حوادث متعدد علیه اشخاص مرتبط با رژیم صهیونیستی بوده است. دولت استرالیا در اوت ۲۰۲۵، ایران را متهم به دست داشتن در دو حمله آتشسوزی کرد و سفیر ایران را اخراج نمود.
این اتهامات واهی، بر اساس اطلاعات ساختگی ارائهشده توسط سازمان تروریستی موساد مطرح شد و منجر به قطع روابط دیپلماتیک شد. با این حال، منتقدان این اتهامات از سوی موساد را بخشی از کمپین اسرائیل برای تهدید نمایی از ایران میدانند، جایی که تلآویو از غیر واقعی و ظاهری برای شکلدهی یک واکنش علیه ایران استفاده میکند.
حادثه سیدنی نیز در این زمینه رخ داد، جایی که مهاجمان ظاهراً به داعش وفادار بودند، اما رژیم صهیونیستی سریعاً انگشت اتهام را به سمت ایران و حزبالله نشانه رفت. ساعتی بعد از حمله سیدنی، رسانههای عبری زبان مانند هاآرتص و یدیعوت آحارونوت، بدون ارائه شواهد مستقل و معتبر، ایران را به سازماندهی این حمله متهم کردند. یک منبع امنیتی صهیونیست نیز ادعا کرد که «فعالیت ایران برای حمله به اهداف یهودی در استرالیا افزایش یافته است» و این حمله ممکن است پاسخی به حملات تروریستی اسرائیل علیه حزبالله باشد.
اظهارات رسانههای و منابع مرتبط با رژیم صهیونیستی، الگویی آشنا است: رژیم صهیونیستی بیشتر حوادث را به روایت ضد ایرانی خود ربط میدهد تا حمایت بینالمللی را به دست آورد و توجیهی برای عملیات نظامی فراهم کند. در ماههای گذشته نیز صهیونیستها با مطرح کردن چنین ادعاهایی در رابطه با ایران و با فشار بر دولت اسرالیا، منجر به اخراج سفیر ایران شدند که مخالفان رژیم صهیونیستی از این تصمیم دولت اسرالیا به عنوان پیروزی برای موساد یاد کردند.
از این رو یکی از جنبههای نگرانکننده، مطرح شدن تئوریهای توطئه است که حمله را عملیات پرچم دروغین (false flag) اسرائیل توصیف میکنند. برخی از کارشناسان این مسئله را مطرح میکنند که این حمله برای افزایش حمایت از اسرائیل و سرزنش ایران طراحی شده است.
به عقیده برخی دیگر علیرغم هشدارهای داده شده از سوی این رژیم در رابطه با احتمال حمله به مراکز تجمع مرتبط با یهودیان، اما حمله رخ داد، که این را نشانه عدم پیشگیری عمدی میدانند. همچنین تعدادی از کارشناسان خارجی ادعاهای اسرائیل در رابطه با اظهارات این رژیم را "ریاکاری" خوانده و اشاره میکنند که نتانیاهو از حمله "نفع" میبرد.

در واقع با بررسی تمامی جوانب، این احتمال دور از ذهن نیست، چرا که در تاریخچه موساد عملیاتهایی این چنینی از جمله تصویرسازی های مختلف به منظور انجام استفادههای متعدد سیاسی و یا نظامی برجسته است.
علاوه بر این، ادعاهای اسرائیل درباره دخالت ایران در حملات قبلی، اغلب بدون شواهد مستقل مطرح شده و منجر به اقدامات دیپلماتیک جدی و ... شده است. بنابر ادعاهای مقامات رژیم صهیونیستی، اگر موساد واقعاً از تهدید آگاه بود، چرا اقدامات پیشگیرانه را از طریق مجاری مختلف انجام نداد؟ برخی تحلیلگران این مسئله را استراتژی "اجازه رخ دادن" برای بهرهبرداری سیاسی میدانند، مشابه ادعاهای تاریخی درباره حادثه حمله پرل هاربر یا ۱۱ سپتامبر.
در رسانههای عبری زبان ویدیوهای تبلیغاتی، حمله سیدنی را با حمله ۷ اکتبر ترکیب کردهاند تا حمایت بینالمللی را به سمت خود جلب کنند. این بهرهبرداری، نشاندهنده برنامهریزی تلآویو برای تبدیل تراژدی به ابزار ژئوپلیتیکی است.
همانطور که عنوان شد، اسرائیل سابقهای طولانی در استفاده از حوادث برای مقدمهچینی حملات دارد. پس از حمله سیدنی، برخی از منابع مرتبط با رژیم صهیونیستی ادعا کردند که "اگر ایران دخیل باشد، چراغ سبز برای ضربه به خاک ایران داریم." این مسئله، در کنار تنشهای جاری مانند جنگ غزه و ترورهای مدام رزمندگان حزبالله، میتواند مقدمهای برای تنش نظامی مجدد باشد.
همچنین اگر به عقیده برخی از کارشناسان و رسانهها، این حمله، false flag (عملیات پرچم دروغین) باشد، هدف اصلی آن توجیه تشدید تنش ایران است، به ویژه پس از شکستهای اخیر تلآویو در منطقه. حتی اگر اینگونه نباشد، عدم پیشگیری عمدی برای خنثی کردن چنین حملهای (با وجود هشدارها) نشاندهنده استراتژی بهرهبرداری است.
در مورد دیگر، جدا از در نظر گرفتن عمدی بودن یا نبودن چنین حوادثی، یکیدیگر از بهره برداریهای سران رژیم صهیونیستی از این حوادث و سایر حوادث مشابه، تلاش برای تقویت تصویر خود به عنوان قربانی است، در حالی که عملیات نظامی جنایتکارانه این رژیم در غزه ادامه دارد و دهها هزار غیرنظامی فلسطینی از جمله زنان و کودکان کشته شدهاند. به گفته رسانهها و فعالان مخالف رژیم صهیونیستی، این رژیم از حمله سیدنی برای "انحراف توجه عمومی" از جنایات در فلسطین بهره میبرد.

نتانیاهو با تمرکز بر مولفه یهودستیزی و برجسته کردن آن، در تلاش است تا بحثهای بینالمللی درباره غزه را به حاشیه برده و یک فشار دیپلماتیک بر دولتهای که خواهان تشکیل کشور فلسطینی هستند ایجاد کند. در واقع، سیاستمداران رژیم صهیونیستی حمله سیدنی را به سیاستهای استرالیا در رابطه با محکومیت جنایات غزه و حمایت از کشور فلسطینی نسبت میدهند تا اینگونه تلاشی برای فشار دیپلماتیک صورت دهند تا حمایت از فلسطین را نه تنها در استرالیا، بلکه در سایر کشورهای دیگر از جمله کشورهای اروپا کاهش دهند.
از این طریق صهیونیستها به غیر تلاش برای کاهش حمایتها از تشکیل کشور فلسطینی مستقل، به زعم خود میتوانند بخشی از چهره مخدوش خود به دلیل نسلکشی و جنایاتهای تاریخی در غزه را ترمیم کنند تا بدین صورت مانع از تشدید بیش از پیش خشم افکارعمومی جهانی نسبت به صهیونیسم و اسرائیل شوند.









