بدون شک جداشدن نیکبخت واحدی از استقلال و پیوستن او به پرسپولیس در اواخر بهار سال ۱۳۸۵ یکی از مهمترین اتفاقات فوتبال ایران در آن مقطع حسوب میشد.
نیکبخت ۲۱ آذر ۱۳۹۵ پیرامون این ماجرا در گفتوگویی اختصاصی با ما دست به افشاگری زد و البته به نکات دیگری هم اشاره کرد که بهتر است خودتان چکیده حرفهایش را دنبال کنید:
- همچنان از چند تیم در این فوتبال طلبکارم. باور کنید چیزی حدود ۲میلیارد تومان از پولهایم را هنوز نگرفتهام. از استقلال، پرسپولیس، داماش، صبا باتری و استیل آذین طلب دارم (نیکبخت زمانی این ادعا را مطرح کرد که قیمت دلار زیر ۴۰۰۰ تومان بود)
- وقتی از استقلالیبودنم حرف میزنم بعضیها به من تیکه میاندازند ولی به جرات میگویم استقلالی هستم. من سال ۸۵ بر اثر لجبازی به پرسپولیس رفتم. آنزمان فقط دو تیم مطرح در فوتبال ایران داشتیم و چون نمیخواستم از نگاهها دور باشم، وقتی از استقلال جدا شدم به پرسپولیس رفتم.
- با طرح ماجرای منشور اخلاقی میخواستند یک نفر را قربانی کنند و چه کسی بهتر از نیکبخت واحدی! البته الان روزنامهنگاران میگویند مجتبی محرمی و مجاهد خذیراوی هم نابود شدند اما من میگویم نیکبخت واحدی بیشتر از مجتبی محرمی نابود شد.
- سال ۸۵ از سرمربی تا مدیرعامل باشگاه نمیخواستند من در استقلال بمانم. یک ساعت و نیم پشت درب اتاق آقای قریب مدیرعامل باشگاه معطل شدم و بعد از آن منشی ایشان آمد و گفت شما آقای بهشاد یاورزاده هستید؟!
- وقتی به پرسپولیس رفتم، بر سر شماره پیراهنم با بازیکنان این تیم دعوایم شد. با همه بازیکنان این تیم دعوا کردم. اصلا وقتی به پرسپولیس رفتم تهدیدم کردند که با چاقو تو را میزنیم. باور کنید اگر در استقلال میماندم، محبوبترین بازیکن تاریخ استقلال میشدم. البته محبوبیت من به مذاق برخیها خوششان نمیآمد و دوست نداشتند محبوبتر از خود را ببینند به همین خاطر نیکبخت را از استقلال دور کردند.
- عاشق استایل احمدرضا عابدزاده بودم و البته خوشتیپتر از مرحوم ناصر حجازی هم ندیدم. حجازی بینظیر بود.
- یک بار مامور پلیس من را در حالی که سرعت ماشینم ۹۰ کیلومتر بود در اتوبان نیایش گرفت و گفت من استقلالیام، از تو خوشم نمیآید و میخواهم ماشینت را توقیف کنم! بعضی آدمها در همین فوتبال به لباس و موهایم گیر میدادند! به من میگفتند چرا در فرودگاه دخترها با تو عکس میگیرند!
بیشتر بخوانید: جنایت مرگبار بعد از دربی/ هوادار استقلال اهالی کوچه را به رگبار بست!










