شما، نهضت آزادی هستید؟
سعید آجورلو در روزنامه صبحنو نوشت:
مسئولیت ناپذیری اصلاح طلبان نسبت به انتخاب و میزان قدرت شان موضوع تازه ای نیست. این ادبیات پس از دوم خرداد در قالب حاکمیت دوگانه راه فرار دولت از مسئولیت را باز کرد حال آنکه اگر به ادعای آنها دولت دوم خاتمی بهترین دولت پس از انقلاب بوده پس تکلیف حاکمیت دوگانه چه می شود؟
خانم منصوری، رئیس جبهه اصلاحات می گوید که دولتی که نمی تواند رفع فیلتر کند و در سیاست خارجی عاملیت ندارد! رییس جبهه اصلاحات البته خود را در جایگاه نهضت آزادی در دوره پهلوی هم قرار می دهد و با نقل قولی از مهندس بازرگان می گوید که ما یکی از آخرین گروه هایی هستیم که با زبان قانون با جمهوری اسلامی صحبت می کنیم؛ به همین صراحت. باز هم در پرانتز باشد که نگاه رییس جبهه اصلاحات به جمهوری اسلامی شبیه حکومت قبل است واضح است که مسئولیت ناپذیری جبهه اصلاحات برای جامعه چیزی شبیه یک نمایش است. چرا که در همین کابینه فعلی عمده سمت های سیاسی و اقتصادی در اختیار اصلاح طلبان است و اگر دولت به قول ایشان دولت نیست به این معنی است که نیروهای اصلاح طلب کفایت لازم را ندارند. حالا، خوب است ایشان به این چند سوال پاسخ دهد؟
آیا محمد رضا عارف یک اصلاح طلب نیست؟ و آیا سمت معاون اولی، سمت کوچکی است؟ آیا جعفر قائم پناه دیدگاه های اصلاح طلبانه ندارد؟ و آیا سمت معاون اجرایی رییس جمهور، پست کوچکی است؟ آیا وزیر اقتصاد فعلی دیدگاه های نزدیک به اعتدال ندارد؟ و البته این سمت کوچک است؟ آیا وزیر رفاه یک اصلاح طلب نام و نشان دار نیست؟ و آیا این وزارتخانه بی اهمیت است؟آیا 75 درصد استانداران، اعتدالی و اصلاح طلب نیستند؟ و آیا استاندار سمت کوچکی است؟ آیا انبوهی از هلدینگ ها، بانک ها، شرکت های سرمایه گذاری در اختیار اصلاح طلبان نیست؟
من می توانم این فهرست از سوالات را همچنان ادامه دهم ولی فکر می کنم کفایت کند. برای کسانی که می خواهند قانع شوند که فرار از مسئولیت دولت به جبهه اصلاحات نمی آید همین سوال ها بس است. بنابراین شما و کجا و نهضت آزادی کجا؟ 4 دهه است که بوروکراسی کشور، اقتصاد سیاسی کشور و تار و پود مدیریتی کشور را در اختیار داشته اید و حالا ژست مهندس بازرگان را می گیرید؟ این ژست ها اگر گریه دار نباشد، از جانب شما خنده دار است . نهضت آزادی مثل شما صاحب بوروکراسی کشور، مسلط بر نظام پولی و مالی کشور و صاحب مناصب کلیدی بود؟
******
دمیدن دولت بر آتش گرانی
روزنامه جوان نوشت:
این روزها دولت با مصوباتی همچون حذف ارز ترجیحی و واردات بدون انتقال ارز عملاً بر آتش گرانی دمیده است. مردم زیر بار التهاب قیمتهای طلا و ارز ماندهاند و نرخ ارز به ۱۲۵ هزارتومان رسیده است. در واقع، مجموعه مصوبات دولت طی هفتههای اخیر عملاً به پمپی برای فشار قیمتها تبدیل شده است. دولت به جای آنکه در شرایط پرنوسان کنونی، ابزارهای کنترلی بانک مرکزی را تقویت کند، با تصمیماتی، چون آزادسازی واردات بدون تعهد ارزی، صدور مجوز برای تسویه دلاری و سیاستهای ناپایدار ارزی در حوزه خودرو و کالاهای اساسی، عملاً به برهم خوردن تعادل بازار کمک کرده است.
حذف گامبهگام ارز ترجیحی نیز در این میان، مانند سوختی است که روی آتش تورم پاشیده شده؛ مردمی که کالاهای اساسی روزمره خود را دیگر با نرخ یارانهای نمیخرند، به ناچار سمت داراییهای جانشین مانند طلا و ارز حرکت میکنند و این چرخه روزبهروز پرشتابتر میشود. اکنون این سؤال مطرح است، بانک مرکزی و دولت دقیقاً کجا ایستادهاند وقتی بازار، اینچنین رها شده است؟
دولت بدون توجه به تجربه شکستخورده دولتهای قبل به دلیل پیشخورکردن اعتبارات ارز ترجیحی، ارز واردات برخی کالاهای اساسی را به رغم مخالفت خود و کارشناسان اقتصادی حذف و واردات کالا بدون انتقال ارز را تصویب کرد. ادعای دولت از این تصمیم، حذف رانت، فساد و افزایش واردات کالاهای اساسی بود، اما در عمل هم نرخ ارز به ۱۲۵هزارتومان رسید و تقاضا برای خرید داراییهایی مانند طلا و ارز افزایش یافت و هم افزایش ۳۰ تا ۳۰۰درصدی قیمت کالاهای اساسی و زنجیره پاییندست آن (نظیر روغن، گوشت، برنج، لبنیات، مرغ و تخممرغ) اتفاق افتاد، به این ترتیب حتی سیاستهای حمایتی توزیع کالابرگ نیز عملاً بیاثر خواهد شد.
******
والله این معنی صداقت نیست …
محسن مهدیان در روزنامه همشهری نوشت:
رئیسجمهور محترم فرمودند: «من نمیتوانم؛ هرکسی میتواند کاری کند، این گوی و این میدان.» یا اینکه: «قربون خدا برم، همهجوره داره ما رو میچلونه.» وزیر اقتصاد محترم هم گفتند: «وضع خیلی بد است.» و نیز: «سر ماه پول نداریم حقوق و یارانه بدهیم.» حرفهای سخنگوی محترم و معاون اجرایی محترم دولت هم این روزها بهتر از اینها نیست.
والله معنی صداقت این نیست. مسئول اجرایی نباید مثل یک بلاگر یا فعال رسانهای حرف بزند. وظیفه یک مسئول، توصیف وضع موجود نیست؛ بیان راهحل است. معنی صداقت این نیست که رخت چرکهای خانه را جلوی چشم دیگران بیندازیم. معنی صداقت این نیست که زخمی را که مردم هر روز لمس میکنند، دوباره با انگشت فشار بدهیم. معنی صداقت این نیست که سفره خالی مردم را دوباره مقابل خودشان پهن کنیم.
وظیفه مسئول این است که اگر سخن از مشکل میگوید، بلافاصله از راهحل بگوید؛ از راه طیشدهاش در دوره مسئولیت بگوید؛ از ایدهاش برای عبور از چالشها بگوید.
در فرهنگ ایرانی، یک مرد «مرد» است چون بار مشکلات بیرون را به خانه نمیآورد تا بین زن و بچه تقسیم کند. این حرف بدین معنا نیست که واقعیتها را به مردم نگوییم؛ اما اگر مشکلات را گفتیم و خدای نکرده چنان وانمود کردیم که راهحل نیست و کاری از ما ساخته نیست، عملاً چالشگویی میکنیم و همین چالشگویی خودش چالشساز است. عجیب است که متوجه نیستیم. با مردم صادق باشیم تا همراهی آنان را برای ایدهها و راهحلهای اجراییمان داشته باشیم، نه اینکه ناامیدشان کنیم.
******
پزشکیان در دام سیم کارت سفید/ رفتار هیجانی آقای رئیس جمهور
سایت جهاننیوز نوشت:
این روزها ماجرای سیم کارت سفید یا اینترنت بدون فیلتر برای برخی افراد یا گروهها به صورت غیرعادی در بعضی رسانه ها برجسته شد؛ ماجرایی که احتمالا انحراف افکار عمومی از موضوعات اصلی یکی از اهداف طرح آن است. متأسفانه دولت نیز تحت تأثیر این حواشی قرار گرفت و شاهد برخی رفتارهای هیجانی و عوامانه از سوی دولت بودیم. در همین راستا سید ستار هاشمی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات روز گذشته طی نامهای به محمدامین آقامیری رئیس مرکز ملی فضای مجازی از او خواسته است که سیم کارتهای موسوم به سفید را بررسی کنند و گزارش آن را برای عموم منتشر کنند.
همچنین، رئیس جمهور در جمع دانشجویان گفت: «ما الآن دستور دادیم آنهایی که سفید هستند آنها را هم سیاه کنند تا بفهمند آنهایی که سیاه هستند چه بلایی سرشان می آید». اینکه اساساً این سخن رئیس جمهور قابلیت اجرا دارد یا نه، خودش محل بحث است. از سوی دیگر، این احتمال داده می شود که این نوع رفتارهای هیجانی و عوامانه دولت، متأثر از برخی از رسانه های خاص و یا برخی اصلاح طلبان نزدیک دولت باشد.
موضوع استفاده برخی افراد و گروه های خاص از اینترنت بدون فیلتر مسئله جدیدی نیست؛ برای مثال، سال 96 محمد جواد آذری جهرمی وزیر وقت فناوری اطلاعات و ارتباطات در جایی اشاره کرده بود که با توجه به جایگاه حقوقیاش، مانند خبرنگاران خبرگزاریها از اینترنت بدون فیلتر استفاده می کند.
اینکه برخی افراد یا گروه ها بنا به اقتضائات و جایگاهی که دارند می توانند از برخی ظرفیت هایی که مطابق قانون و آئین نامه های رسمی کشور است، بهره بگیرند، موضوع عجیبی نیست. مثلاً نگهداری و استفاده از اسلحه برای مردم عادی ممنوع است، اما پلیس، نیروی امنیتی و ... حق استفاده از آن را دارند. بسیاری از مراکز و نهادها باید از ماهوارهها استفاده کنند، اما همین موضوع برای مردم عادی ممنوع است. مجوز ورود به منطقه طرح ترافیک نیز همینگونه است و برای برخی اقشار جامعه اختصاص داده شده است.
بله، می توان در مورد نحوه اجرا و یا در مورد مصادیق و افراد گفتگو کرد اما اصل مسأله و ضروری بودن، عقلایی و غیر قابل رد است.
******
چگونه به بابک زنجانی اجازه داده شده که به ریش مردم بخندد؟
روزنامه جمهوریاسلامی نوشت:
اینکه از مردم انتظار داشته باشید متحد و منسجم باشند و در برابر دشمنان بایستند، توقع کاملاً درستی است اما برآورده شدن این انتظار و توقع مستلزم فراهم ساختن زمینه زندگی مناسب برای مردم است تا بتوانند فارغ از دغدغههای مادی به وظایف معنوی، اخلاقی و ملی و میهنی خود بپردازند. علاوه بر این، حکمرانان موظفند به سؤالهائی که در سطح ملی به ذهن مردم راه پیدا میکنند نیز پاسخهای صریح، شفاف و قانعکننده بدهند.
این روزها که همه میدانند مفاسدی از قبیل آنچه در بانک آینده رخ داده موجب دامن زدن به تورم شده و عوارض فسادهای به وجود آمده از ناحیه این قبیل مفاسد اقتصادی بر سر مردم آوار شدهاند، سؤال اساسی اینست که چرا صاحبان و مدیران این بانک بازداشت نمیشوند و چرا با زایل کردن این مفسده قدری از تورم کاسته نمیشود؟ بابک زنجانی آنهمه فساد که در اقتصاد کشور کرد و با عنوان مفسد فیالارض محکوم به اعدام شد، چرا عفو گرفت و حالا به یکی از ثروتمندترین افراد جامعه تبدیل شده است؟ چرا انتظار دارید مردم بپذیرند کسی که به میلیاردها دلار رد مال محکوم بوده علیرغم محبوس بودن توانسته جریمهها را پرداخت کند و همزمان بزرگترین سرمایهدار کشور باشد بطوری که بتواند در خطوط ریلی، اتوبوسرانی، تاکسیرانی، هواپیمائی و صادرات و واردات حرف اول را بزند؟
کدام ضابطه اقتصادی اجازه داده است یک زندانی اموالی را که از بیتالمال در خارج از کشور نگهداری کند و با گذشت سالهای متمادی بخش کوچکی از سود آنها را به نرخ 15 سال قبل به عنوان رد مال پرداخت کند و چند صد برابر آن را برای خود نگهدارد و به عنوان بزرگترین سرمایهدار در همین کشور مشغول سوداگری شود و به ریش مردم بخندد؟ درباره مفسده بزرگ چای دبش و عاملان اصلی آن هنوز مردم سؤالهای زیادی دارند که بیجواب ماندهاند. برای قاچاق روزانه میلیونها لیتر سوخت و جعل 530 هزار کارت سوخت هم سؤالهای بیجواب فراوانند، همینطور درباره بیسروسامانی نهادههای دامی.
******
نرخ ارز از عوامل مهم و تعیین کننده در نرخ تورم بوده است
حسین صمصامی، نماینده مردم تهران و عضو کمیسیون اقتصادی مجلس، در گفت و گو با سایت خبرآنلاین، هشدارهای مهمی را در خصوص رویکرد اقتصادی دولت و مجلس داد. او معتقد است که عملکرد دولت و مجلس و همراستایی آنان برای حذف ارز ترجیحی، فاجعه بزرگی را رقم میزند. بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* در ایران، نرخ ارز از عوامل مهم و تعیین کننده در نرخ تورم بوده و هست. اگر به سالهایی که تورم در ایران جهش پیدا کرد، مراجعه کنیم، متوجه میشویم تمام جهشهای سه، چهار دهه اخیر تورم در ایران در سالهایی رخ داده که نرخ ارز را گران کردند. چه در سال ۷۴، چه در سال ۹۰-۹۱، چه در سال ۹۸ و چه در سال ۱۴۰۱ افزایش نرخ تورم مستقیما به افزایش قیمت ارز مرتبط است.
* مدافعان گرانسازی در سال ۱۴۰۱ همان استدلالهایی را استفاده کردند که امروز مدافعان حذف ارز ترجیحی ۲۸۵۰۰ تومانی مورد استفاده قرار میدهند و این افراد از فاجعهای که در ۱۴۰۱ ساختند، درس نگرفتهاند.
* فاجعه تجربه شده در ۱۴۰۱ دوباره هم میتواند رخ دهد و شرایط کشور را به هم بریزد زیرا در پی حذف ارز ترجیحی ۲۸۵۰۰ تومانی هستند. همین امروز که با هم صحبت میکنیم ارز ترجیحی برای واردات برنج را حذف کردند و نتیجه آن هم سه برابر شدن قیمت برنج بود. باید بدانیم که به زودی ارز ترجیحی روغن هم گران میشود که نتیجهای جز دو تا سه برابر شدن نرخ آن ندارد.
* فاجعه بزرگتری هم در راه است که مربوط میشود به اقدام دیروز مجلس در تصویب الزامات و قوانین بودجه ۱۴۰۵ که معنایی ندارد جز ادامه همین مسیر فعلی. در واقع اگر بپذیریم تورم امروز ما تا حد زیادی ریشه در بودجه مصوب سال گذشته دارد، تورم سال آینده هم از همین امروز در حال بارگذاری شدن است. ما نمایندگان مجلس بودیم که به دولت اجازه دادیم سه میلیارد دلار ارز کالاهای اساسی را حذف کند.
* این وضع محصول اقدامات تصمیمگیران دولت و مجلس است و به شکل خود به خودی به وجود نیامده است. با همین اقدامات مجلس و دولت است که کشور به این وضعیت دچار میشود.
* در رقمخوردن وضعیت اقتصاد، من نقش آقای قالیباف، را بسیار پررنگ میبینم. او همین امروز و با وجود فاجعه اردیبهشت ۱۴۰۱ باز هم در پی حذف ارز ترجیحی و به قول خودش پرداخت کوپن به مردم فرودست است. او حامی سرسخت این اقدامات دولت از جمله مصوبه اول آذر بوده است. او در زمان اردیبهشت ۱۴۰۱ هم همسو با دولت وقت عمل کرد. آقای پزشکیان هم امروز خواهان افزایش نرخ ارز است و همکاری رییس دو قوه کار را برای مخالفان بسیار دشوار کرده است.
* قالیباف در ۱۴۰۱ هم مدافع سرسخت حذف ۴۲۰۰ تومانی بود و امروز هم خواهان حذف ارز ۲۸۵۰۰ تومانی است. وقتی از او سوال کنید، کتمان میکند و میگوید من برای تامین کالابرگ چنین چیزی را خواستم! آقای قالیباف و مجلس شورای اسلامی بدون تردید، در پدید آمدن این وضعیت نقشی پررنگ داشتهاند.
* ما به عنوان کسانی که مخالف تعدیل ساختاری و نئولیبرالیسم هستیم، در اقلیت قرار داریم. چه در مجلس، چه در دیگر قوا و چه در جناحهای مختلف سیاسی، اکثریت با حامیان گرانسازی است. در مجلس آقای قالیباف به هدایت امور به سمتی که مایل است، دست میزند.
******
انتقاد آملی لاریجانی از سیاستهای خاتمی و احمدینژاد
صادق آملی لاریجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در نشستی با دانشجویان که به مناسبت هفته دانشجو برگزار شد در رابطه با مسائل مختلفی صحبت کرد و به پرسشهای دانشجویان پاسخ داد. بخشهایی از اظهارات وی به شرح زیر است:
* برخی از سوالاتی که دانشجویان مطرح کردند مربوط به وظایف مجمع تشخیص مصلحت نظام است و میخواهم این موضوع را بررسی کنیم، مسائلی نظیر CFT و پالرمو به مجمع تشخیص مصلحت نظام مربوط میشود. شاید بالغ بر ۷۰ جلسه کارشناسی برای بررسی لوایحی نظیر CFT و پالرمو در مجمع تشخیص مصلحت نظام با حضور کارشناسان تشکیل شده است. من با وجود آنکه عضو کمیسیون نبودم در بسیاری از این جلسات به دلیل اهمیت آنها شرکت کردم.
* موضوع FATF این است که بسیاری از بخشهای جامعه از جمله اساتید و کارشناسان راجع به مسائل مربوط به آن دچار اشتباه میشوند، مجمع تشخیص آن را تصویب نکرده، پالرما و CFT دو کنوانسیون هستند و ماهیت قرارداد بینالمللی این است که هر کس به آن ملحق شود با همه کشورهایی که به آن پیوستهاند طرف قرارداد میشود.
* FATF کنوانسیون نیست یک گروه اقدام مشترک مالی است که فوقالعاده سیاسی است و گروههایی با یکدیگر همکاری میکنند و من شکی ندارم که یک ابزار استعماری است، به سادگی هم عضو نمیگیرند و البته تقریباً همه عالم عضو آنها هستند. اساساً پیوستن به FATF محل بحث مجمع تشخیص نبوده و ما حق ورود نداشتهایم. وقتی موضوع مصوبه اصراری نباشد ما نمیتوانیم آن را در دستور کار مجمع قرار دهیم بنابراین FATF مطلقاً در دستور کار مجمع نبود.
* مجمع بر روی پالرمو متمرکز شد و در رابطه با FATF ما به هیچ عنوان به توصیههای آن توجه نکردیم و در رابطه با CFT و پالرمو تحفظهایی داشتیم و کشورهایی که شروط ما را قبول نکرده باشند طرف حساب ما نیستند.
* اصلاً کل سیاست تشکیل بانکهای خصوصی ۱۰۰ درصد غلط بود. از زمان آقای احمدینژاد ـ شاید کمی قبلتر در زمان آقای خاتمی ـ شروع شده است. در زمان آقای احمدینژاد هم برای برخی از بانکها مانند گردشگری مجوز دادند که صددرصد غلط بود. ما که اصلاً مشکل کمبود بانک نداشتیم؛ مشکل ما عقلانیت و مدیریت سرمایه مردم بود، اما بانک درست کردند و شد حیاط خلوت کارهای فسادآمیز یک عدهای.