امام راحل جنگ تحمیلی را از سطح یک رویارویی نظامی فراتر برد و آن را به مکانیزمی برای تولید امر ملی و سامانبخشی امنیت بدل کرد؛ سازوکاری که توانست از دل تهدید، ظرفیت هویتساز ایجاد کند و «ما»ی جمعی ایرانیان را تثبیت نماید. دفاع مقدس در ایران به فرآیندی تبدیل شد که امنیت را نه از راه انفعال، بلکه از طریق خلق معنا، انسجام اجتماعی و بازتعریف جایگاه ملی تأمین میکرد.
در مقابل، عراقِ دوران صدام ـ با وجود مردمی شریف، تاریخمند و برخوردار از ظرفیتهای فرهنگی ـ گرفتار ساختاری بود که امکان ملتسازی از دل جنگ را از آنها سلب میکرد. جنگ برای مردم عراق، نه فرصت برساخت هویت، بلکه تجربهای تحمیلشده و نابهنگام بود؛ تجربهای که با سقوط صدام نیز امکان تبدیل به امر ملی نیافت، زیرا دخالتهای خارجی پس از حمله بوش پسر اجازه تثبیت یک روایت مستقل و ملی را نمیداد.
امروز اما عراقِ جدید، نزدیکترین و صمیمیترین همسایه و شریک راهبردی و جغرافیایی ایران است؛ عراقی مستقل، بیدار و عزتمند. این پیوند عمیق دو ملت باعث نشده دفاع مقدس به امری موزهای یا تاریخِ بسته تبدیل شود. دفاع مقدس همچنان نیرویی زنده، پویا و پیشرو است نه پسرو، پیشِ رو است نه پسِ رو؛ بخشی از حافظه فعال ایرانیان که نقش آن در ساخت امنیت و هویت ملی ادامه دارد. به بیان دیگر، سقوط رژیم بعث، نهتنها سبب فراموشی دفاع مقدس نشد، بلکه سبب آزادشدن ظرفیتهای دیگر و تازهای از آن شد و برای هر دو ملت عراق و ایران، تولید هویت، امنیت و امر ملی کرده است.
گفتمان مقاومت ـ که بخش بزرگی از ریشهاش در تجربه دفاع مقدس است ـ در عراق نیز بهصورت طبیعی و بدون تحمیل اثر گذاشت و به تقویت آگاهی ملی و حساسیت نسبت به دخالت بیگانگان انجامید. عراق امروز در مدار استقلال قرار گرفته است؛ نه به دلیل الگوپذیری مطلق از ایران، بلکه بهسبب همافزایی تجربههای تاریخی دو ملت در برابر تجاوز خارجی.
در این چارچوب، پیام راهبردی و قاطع به دشمنان ایران و اسلام وجود دارد که میگويد هر حمله یا فشار از سوی آمریکا و اسرائیل، نهتنها مکانیزم مقاومت را تضعیف نمیکند، بلکه آن را زندهتر، منسجمتر و دینامیکتر میسازد. مقاومت در منطقه یک واکنش مقطعی نیست؛ ارگانیزمی تاریخی است که با هر تهدید، توان بازتولید هویت جمعی و تولید قدرت نرم و سخت را افزایش میدهد.
منطق مذکور همان منطقی است که دفاع مقدس را از یک رویداد تاریخی به یک منبع دائمی حیات سیاسی و ملی تبدیل کرده است.