سند امنیت ملی دولت ترامپ استدلال میکند که خاورمیانه، که دههها بهعنوان مرکز تعاملات جهانی آمریکا شناخته میشد، دیگر اولویت سابق را ندارد
به نوشته العربی الجدید، بخش مربوط به خاورمیانه با عنوان «انتقال بارها، ساختن صلح» و بخش آفریقا نشان میدهد که آمریکا نگاه خود را به این دو منطقه دگرگون کرده و دیگر نمیخواهد خاورمیانه و آفریقا محور سیاست خارجی این کشور باشند. در عوض، این سند از تعهدات محدود، تقسیم بارهای امنیتی و گسترش همکاریهای اقتصادی سخن میگوید.
آمریکا استراتژی امنیت ملی خود را بهروزرسانی کرده است؛ سندی که نسبت به نسخههای پیشین روسای جمهور ایالات متحده با تغییرات قبال توجهی همراه بوده است.
این سند استدلال میکند که خاورمیانه، که دههها بهعنوان مرکز تعاملات جهانی آمریکا شناخته میشد، دیگر اولویت سابق را ندارد. تنوعبخشی انرژی، بازگشت آمریکا به جایگاه صادرکننده خالص انرژی، و نیز تقویت روابط با کشورهای خلیج فارس و اسرائیل – به ادعای دولت ترامپ – موجب تغییر این معادله شده است.
با وجود تداوم درگیریها، سند امنیتی آمریکا میگوید تهدیدهای منطقهای کاهش یافتهاند: ایران بنا بر ادعای سند «بهطور جدی تضعیف شده»؛ هم بهواسطه عملیاتهای اسرائیل پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و هم بهدلیل عملیات «چکش نیمهشب» ترامپ در ژوئن ۲۰۲۵ که برنامه هستهای تهران را تخریب کرد. بدین ترتیب، از نگاه تحلیلگر شورای آتلانتیک، دولت ترامپ به تهران همچون مسئلهای سپری شده نگاه کرده و آن را کنار میگذارد.
دولت ترامپ خود را همچنین در موضوع اسرائیل و فلسطین پیشرو میداند و آتشبس و توافق آزادی گروگانها را نمونهای از «پیشرفت» معرفی میکند. سوریه نیز، که زمانی کانون آشوب بود، در سند کشوری معرفی شده که با همکاری آمریکا، دولتهای عرب، اسرائیل و ترکیه «میتواند به ثبات برسد».
درحالیکه واشنگتن سیاستهای محدودکننده انرژی را کنار گذاشته و تولید داخلی را افزایش میدهد، این سند میگوید که توجیه تاریخی دخالت گسترده آمریکا در خاورمیانه تضعیف شده و این منطقه میتواند به مقصدی برای سرمایهگذاری در انرژی هستهای، هوش مصنوعی و فناوریهای دفاعی تبدیل شود.
همزمان این سند خواستار پایان دادن آمریکا به «سرزنش» حکومتهای خلیج فارس درباره مسائل حکمرانی است و تأکید میکند که آمریکا باید «حکومتهای منطقه را همانگونه که هستند بپذیرد.» همچنین از «تعهد رو به رشد» این کشورها در مقابله با افراطگرایی تمجید میکند.
با این حال، چند اولویت سنتی آمریکا تأیید میشود: جلوگیری از کنترل خصمانه بر منابع انرژی خلیج فارس، باز نگهداشتن تنگه هرمز و دریای سرخ، جلوگیری از شکلگیری پناهگاههای تروریستی و تضمین امنیت اسرائیل. گسترش توافقهای ابراهیم نیز بهعنوان یک هدف کلیدی باقی مانده است. سند ادعا میکند توانایی ترامپ برای «متحد کردن جهان عرب» در شرمالشیخ، به آمریکا این امکان را میدهد که سیاست خارجی خود را بازتنظیم کند.
دولت ترامپ در بخش آفریقا نیز دههها سیاست آمریکا را «افراطی و ایدئولوژیک» توصیف میکند و انتقاد دارد که تمرکز بیش از حد بر کمکهای خارجی و ترویج لیبرالیسم سیاسی، به منافع آمریکا آسیب زده است. در عوض خواستار شراکت انتخابی با دولتهایی است که «توانمند، قابلاعتماد و پذیرای تجارت و سرمایهگذاری آمریکا» باشند.
سند به فرصتهایی برای میانجیگری در جنگهای جاری – از جمله کنگو–رواندا و سودان – اشاره میکند و همچنین هشدار میدهد که واشنگتن باید از درگیریهای جدید در شاخ آفریقا جلوگیری کند. سیاست جدید از یک مدل مبتنی بر کمک به مدلی مبتنی بر سرمایهگذاری – بهویژه در انرژی و مواد معدنی راهبردی – تغییر جهت میدهد. پروژههای هستهای، گاز مایع و LPG تحت حمایت آمریکا بهعنوان سرمایهگذاریهای سودآور معرفی شدهاند که میتوانند موقعیت آمریکا را در رقابت جهانی بر سر منابع تقویت کنند. با وجود هشدار نسبت به بازگشت افراطگرایی، سند تأکید میکند که آمریکا باید از هرگونه تعهد نظامی بلندمدت در آفریقا خودداری کند.
سندی که کاخ سفید منتشر کرده، مطمئناً باعث نارضایتی متحدان قدیمی اروپا خواهد شد؛ زیرا سیاستهای مهاجرتی و محدودیتهای مرتبط با آزادی بیان آنها را بهشدت مورد انتقاد قرار میدهد و حتی از «احتمال محو تمدنی» اروپا سخن میگوید. سند آشکارا بازتابی از فلسفه «اول آمریکا»ی ترامپ است: عدم مداخله، تردید در اتحادهای سنتی و اولویت مطلق منافع داخلی آمریکا.
رهبران اروپایی عمیقاً نگران تلاشهای ایالات متحده برای دستیابی به توافقی هستند که با هماهنگی روسیه تهیه شده و تائید کننده تسلیم غرب خواهد بود.
در سند آمده است: این استراتژی پیش از هر چیز، بر مبنای آن چیزی است که برای آمریکا کارآمد است یا به زبان ساده، اول آمریکا. این نخستین سند امنیت ملی از زمان بازگشت ترامپ به قدرت است. سند از رویکرد دولت بایدن که تلاش داشت اتحادها را احیا کند فاصلهای جدی میگیرد.
درحالیکه آمریکا تلاش میکند جنگ نزدیک به چهار ساله روسیه در اوکراین را پایان دهد، سند تأکید میکند که این هدف بخشی از منافع حیاتی آمریکا است. با این حال، روشن میسازد که واشنگتن خواهان بهبود روابط با روسیه است و پایان جنگ را کلید «بازگرداندن ثبات راهبردی» میداند.
در بخش اروپا، سند بهشدت از عملکرد کشورهای اروپایی انتقاد میکند و آنها را با بحرانهای اقتصادی، کاهش جمعیت، سیاستهای مهاجرتی ضعیف، «سانسور آزادی بیان»، «سرکوب مخالفان سیاسی» و «از دست دادن هویت ملی» مواجه میداند.
در متن آمده است: اگر روند کنونی ادامه یابد، قاره اروپا در بیست سال آینده یا کمتر، غیرقابل شناسایی خواهد شد... و مشخص نیست برخی کشورهای اروپایی بتوانند همچنان متحدان قابلاعتماد باقی بمانند.
با وجود شعار «اول آمریکا»، دولت ترامپ مجموعهای از حملات نظامی علیه قاچاقچیان مواد مخدر در دریای کارائیب و شرق اقیانوس آرام انجام داده و حتی اقدام نظامی علیه ونزوئلا را برای فشار بر نیکولاس مادورو بررسی کرده است. این اقدامات بخشی از چیزی است که سند امنیت ملی آن را «متمم ترامپ برای دکترین مونرو» نامیده است. دکترین مونرو (۱۸۲۳) با هدف جلوگیری از مداخله اروپا در نیمکره غربی مطرح شد و بعدها برای توجیه مداخلات آمریکا در آمریکای لاتین بهکار رفت.
سند جدید میگوید آمریکا در حال بازطراحی حضور نظامی خود در منطقه است؛ حتی پس از آنکه بزرگترین حضور نظامی نسلهای اخیر را ایجاد کرده است. برای مثال، این سند از استقرارهای هدفمند برای «تأمین امنیت مرزها و شکست کارتلها» سخن میگوید و اضافه میکند که استفاده از «نیروی مرگبار» در صورت لزوم بخشی از این رویکرد خواهد بود.