۱. ماجرای سیمکارتهای سفید وقتی مهمتر شد که پاسخهای دارندگانش آمد. عدهای گفتند این ابزار کار ما در رسانه بوده و حق ناگزیر و مسلم ماست. عدهای گفتند بیخبر بودیم و نخواستیم و حتی تلاش کرده بودیم عادی باشیم و نشد؛ عدهای هم غیب شدند، به روی خودشان نیاوردند، یا اصولاً احساس نکردند مشکلی پیش آمده است. مشاهده ما از این قصه هنوز تمام نشده است، همه آدمهای سفید و خیلی خودی هنوز افشا نشدهاند و شاید هرگز معلوم نشوند... اما بین ما و آنها مرز جدیدی ایجاد شد که بعید میدانم با هر تحولی بازتعریف شود. داستان سیمکارتهای سفید، یک بار دیگر داستان سوختن اعتماد عمومی به بسیاری از رسانهها و رسانهایها و برندها بود.
۲. ردهبندی شرمساری در این ماجرا پدیده جالبی بود، که تازه هم نبود، اما گسترهای متنوع از دفاع و توجیه تا انکار و عذرخواهی را پررنگ کرد. برخی گفتند در بحران جنگ اخیر مصلحت دانستند هرطور میشد وصل باشند؛ برخی هم بعد از چندروز مستندات عجیبی از تمایل نداشتن به این رانت منتشر کردند... شبیه کسی که مدتهاست از کیسه پولی که پیدا کرده است، خرج میکند، به برخی آشنایان هم سربسته گفته که معذب است، اما همچنان مزه پول مفت را هم با عذاب میچشد!
۳. آن چه در افکار عمومی باعث سوختن اعتماد شد و احساس تبعیض را یکبار دیگر بر صورت بسیاری از ما کوبید، همین وادار شدن دوستان ما به اعتراف پس از افشاگری ناگهانی ایکس و ایلان ماسک بود... وگرنه خطهای سفید، پلاکهای سفید، رسانههای سفید و حتی حسابهای بانکی سفید همیشه کنارمان روزی خوردهاند. این مرز تازه در کنار بسیاری مرزهای غیرخودی بودن، جایش هنوز درد میکند. به نظرم بحران رسانههای سفید هم اگر کمرنگ شود، فعلا عدهای یقه برندها را ول نمیکنند. سوال اصلی این است که چه کار مهمی داشتید که بهخاطرش از زندان همگانی قطع ارتباطات آزاد شدید و زیر زبانتان مزهاش ماند؟
۴. بهقول این منتورهای توسعه فردی، پروتکل عذرخواهی و جبران کمابیش مشخص است. این روزها بابت کارم در روابطعمومی بارها فکر میکردم اگر من در این موقعیت بودم، چه باید میکردم که برای دستکم نزدیکانم کمی قانعکننده و قابل چشمپوشی باشد. مشکل خیلی از پاسخهای دوستان سفید این است که باز هم از در انکار و بیخبری وارد شدند... اما عذرخواهی یعنی خطا را بپذیریم، بگوییم که به همه رنجی که شما تحمل کردهاید آگاهیم و چندان نمیدانیم برای جبران چه کنیم؛ و البته ادامه پروتکل این است که برای دسترسی همگانی به آزادی ارتباطات تلاش واقعی کنیم. به نظرم این داغ (حتی با برگشتن ورقهایی که میدانید) روی پیشانی خیلیها خواهد ماند... اما جامعه آنهایی را فردا خواهد بخشید، که این عذرخواهی و سعی در جبران را عملی کنند.
۵. ماجرای دفاع چهرهها و نهادهای صنفی روزنامهنگاری از خطهای سفید بماند برای وقت بهتر... فقط برمیگردم به همان اعتماد سوخته که تن نحیف روزنامهنگاری در ایران را یک بار دیگر لرزاند.